خمینی کیست - قسمت دوم

خمینی و مذاکرات پشت پرده:
نوفل لوشاتو برای خمینی محل مطلوبی برای بند‌ و بستهای پشت پرده بود. در همین‌جا بود که او پیامهای اطمینان‌بخش خود را به‌گوش سران قدرتهای بزرگ غرب که در گوادلوپ گرد آمده بودند، رساند و شرطهای آمریکا را از زبان نمایندگان اعزامی جیمی کارتر شنید.
پیامهای مزبور به‌وسیله قطب‌زاده به رئیس‌جمهور فرانسه و از طریق او به‌سران آمریکا و انگلیس و آلمان رسید. ابراهیم یزدی که در آن روزها از نزدیکترین همراهان خمینی بود، در کتابی دراین‌باره می‌نویسد: «یک هفته قبل از کنفرانس (گوادلوپ) وزارت‌خارجه فرانسه با صادق قطب‌زاده تماس می‌گیرد. فرانسویها از قطب‌زاده خواستند برای آنها روشن کند که در صورت پیروزی خمینی، چه نوع سیاستهایی از جانب ایشان اتخاذ خواهد شد؟ … قطب‌زاده در زمان بسیار کوتاه و با سرعت بی‌سابقه‌یی تحلیلی تهیه و برای وزارت امور خارجه فرانسه فرستاد. کمی بعد از سفر رئیس‌جمهور فرانسه به‌ گوادلوپ… خمینی از قطب‌زاده می‌خواهد تحقیق کند آیا رئیس‌جمهور فرانسه مسأله ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد و آیا تحلیل قطب‌زاده به‌رئیس‌جمهور داده شده است؟ در ظرف چند ساعت، قطب‌زاده تماس گرفت و به‌او پاسخ داده شد که: «بله، رئیس‌جمهور مسأله ایران را در کنفرانس مطرح خواهد کرد و او تحلیل قطب‌زاده را دیده است… تحلیل قطب‌زاده به‌قدری رئیس‌جمهور را تحت تأثیر قرار داده است که ژیسکاردستن به‌ کارتر توصیه خواهد کرد که با دولت احتمالی جدید تهران، که ریاست معنوی آن… با خمینی خواهد بود، وارد مذاکره شود»

خـمـیــنـی در پـاریـس: کنفرانس گوادلوپ و زد وبـندهـای پنهــانی
روز 14دی‌ماه 1357 زمامداران چهار کشور عمده غرب، یعنی آمریکا، فرانسه، انگلیس و آلمان در جزیره‌یی به‌نام گوادلوپ در دریای کارائیب اجلاسی به‌منظور تعیین سیاست خود در قبال وضعیت بحرانی ایران تشکیل دادند. نتیجه اساسی این کنفرانس، دستیابی چهار کشور یاد‌شده به‌توافق بر سر باز کردن راه خمینی بود.
در فردای کنفرانس گوادلوپ، یعنی 18 دی ماه 57، دو نفر که نمایندگان رسمی رئیس‌جمهور فرانسه بودند، در نوفل‌لوشاتو با خمینی ملاقات کردند و گفتند که حامل پیامی از جانب کارتر هستند.
درباره این ملاقات وزیر خارجه پیشین خمینی می‌نویسد: «این اولین باری بود که نمایندگان رسمی شخص رئیس‌جمهور به دیدار امام می‌آمدند و روشن بود که باید مسأله مهمی مطرح باشد... در این ملاقات… بعد از تعارفات معمولی، یکی از آنها، شروع به صحبت کرد و گفت «هدف از دیدار پیغامی است که برای آیت‌الله دارند.‌این پیغام از طرف پرزیدنت کارتر برای امام می‌باشد. وی در مکالمه از پرزیدنت ژیسکاردستن درخواست نموده است که این پیغام را به شما برسانیم. … به نظر پرزیدنت کارتر، احتراز از هر گونه انفجاری در ایران به نفع همه خواهد بود. خروج «شاه» قطعی است و در آینده نزدیکی رخ خواهد داد. به نظر کارتر مناسب خواهد بود که وضعیت را تماماً زیر کنترل خود بگیرید تا آرامش باشد. آنچه لازم است بگویم این است که بدانید که خطر دخالت ارتش هست و وقوع این خطر اوضاع را بدتر خواهد کرد. پرزیدنت کارتر آرزو دارد که این پیغام کاملاً مخفی و محرمانه بماند.‌یک وسیله ارتباطی مستقیم با آیت‌الله باید فراهم گردد تا مرتب در جریان حوادث گذاشته شوید.‌این به نفع کشور شما و خصوصاً آیت‌الله می‌باشد».
پس از سخنان فرستادگان جیمی کارتر، خمینی از جمله می‌گوید «آقای کارتر اگر حسن‌نیت پیدا کرده‌اند و می‌خواهند آرامش باشد و خونها ریخته نشوند، خوبست که «شاه» را ببرند و دولت (‌بختیار) راهم پشتیبانی نکنند».
چنین برمی‌آید که مسلماً بر سر این مسائل گفتگو و توافق شده است.

خمینی مورد نظر سفیر آمریکا سولیوان
روی کار آمدن خمینی از نظر سولیوان سفیر آمریکا در تهران بیشتر به‌سود آمریکا ارزیابی شد. سولیوان در گزارش خود تأکید می‌کند که ثبات ایران تا کنون بر‌ دو پایه سلطنت و مذهب استوار بوده است. در 15سال گذشته استحکام پایه سلطنت، ایران را بر سرپا نگاهداشته و اکنون که پایه سلطنت سست شده، ناچار باید این ثبات با تحکیم پایه مذهب تأمین گردد.
در تاریخ بیست و هفتم دی 57 یعنی یک روز پس از خروج «شاه» از تهران، بهشتی از تهران با خمینی تماس گرفت و ادامه ملاقات و گفتگوهای پنهانی با فرماندهان ارتش «شاه» را امر مفیدی توصیف کرد. بهشتی گفته بود: «آن را به‌طور قطع مفید و عدم تماس را مضر می‌دانم». در همین تماس خمینی نیز تأکید کرده بود که «تماس بگیرید، دلگرم کنید، اطمینان بدهید که حال ارتشیها خیلی خوب خواهد شد»

مـأ‌مـوریت ژنـرال هـایـزر و پرواز خمینی به‌تهران
:
بعد از ملاقات خمینی در تاریخ 18 دی ماه 57، با حاملان پیام جیمی کارتر و گرفتن اجازه و تسهیلات لازم را برای پرواز به تهران، ژنرال هایزر که در آن ایام در حال پیش‌بردن مأموریت ویژه‌یی در تهران بود، تلاش داشت از بروز عکس‌العمل در ارتش ایران جلوگیری کند و در برآوردن این نیاز نقش کلیدی داشت هایزر نه فقط سران ارتش را متقاعد ساخت، بلکه اقدامهای آنها را برای ایجاد تسهیلات ضروری فرود هواپیمای حامل خمینی در فرودگاه مهرآباد، تدابیر امنیتی و نظامی و حتی نقل و انتقال خمینی در سطح تهران هدایت کرد.
ارتشبد قره‌باغی در کتاب خود از مجموعه مشاهدات و تحولات چنین نتیجه می‌گیرد که:
«ورود آقای خمینی به ایران آن‌هم با تشریفات مخصوص و مراسم فوق‌العاده از طرف دولت… در حقیقت در اجرای دستور خارجیها و بر طبق برنامه حساب‌شده برای تغییر رژیم و به قدرت رسیدن مخالفان تنظیم گردیده بود…»

پرواز خمینی به‌تهران با تسهیلات ویژه آمریکا، فرانسه و ارتش «شاه» :
هنگامی که خمینی به تهران پرواز می‌کرد، 16روز از رفتن «شاه» گذشته بود.‌اما هنوز مهار اوضاع در دست ارتش «شاه» بود. بنابراین ورود خمینی به تهران به جلب موافقت سران ارتش احتیاج داشت. ژنرال هایزر که در آن ایام در حال پیش‌بردن مأموریت ویژه‌یی در تهران بود، در برآوردن این نیاز نقش کلیدی داشت. البته بختیار آخرین نخست‌وزیر «شاه» نیز به نوبه خود در خنثی کردن مخالفت امرای ارتش تلاش کرد.
راهی که خمینی برای رسیدن به قدرت دنبال می‌کرد:
سولیوان، سفیر آمریکا در تهران، در کتابش، یکسان بودن نتایج گفتگوهای پاریس را با «نتایجی که در تهران به‌دست آورده بود» مورد تأکید قرارمی‌دهد. بر همین اساس وی «پیش‌بینی» می‌کند که «نخستین دولت بعد از انقلاب، به‌ریاست مهدی بازرگان» تشکیل خواهد شد.
فایده بازرگان برای خمینی، ارتباط و تفاهم با بختیار و سران ارتش «شاه» و مستشاران آمریکایی آنها بود و توافق اساسی بر این محور دور می‌زد که ساختار بوروکراسی دولتی و ارتش «شاه» دست‌نخورده باقی بماند و از وقوع قیام و انقلاب مردمی جلوگیری شود.
بازرگان خود تصریح کرده است که از برخی از توافقهای خمینی با آمریکاییها، مستقیماً مطلع نبوده و درباره چارچوب کلی توافق مبنی بر ممانعت از وقوع قیام و انقلاب نیز، چنین می‌گوید:
«قول و قرار به‌ترتیبی بود که از طرف تیمسار مقدم داده شده بود و یک طرف قضیه هم، که آن را مستقیماً اطلاع ندارم، یک طرف قضیه هم خود آمریکاییها بودند که آنها هم می‌خواستند ارتش در این جریان برکنار باشد و این جریان انقلاب ایران بدون خونریزی و بدون فاجعه و اینها صورت بگیرد. ماهم خوب همین را می‌خواستیم، که اولاً آنها ممانعتی با مسلسل و با تانک از اجتماعات و تظاهرات مردم نکنند، خونریزی از مردم نشود، و بعد هم این با حداقل آشوب و آشفتگی و خون و خرابی صورت گیرد»

*
خمینی و چگونگی اعلام دولت موقت بازرگان:
«مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است»
فرمان خمینی درباره نخست‌وزیری بازرگان به‌نقل از کیهان: «من که ایشان (مهندس بازرگان) را حاکم کرده‌ام... ایشان واجب الاتّباع است ملت باید از او اتّباع (پیروی) کند. یک حکومت عادی نیست یک حکومت شرعی است... مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است... در فقه اسلام قیام برضدّ حکومت الهی قیام برضدّ خداست. قیام برضدّ خدا کفر است»...
از آن جا که محور توافقها و بند‌ و بستهای خمینی در پاریس، بر انتقال آرام قدرت از طریق دولت مورد توافق و جلوگیری از هر‌گونه شورش مسلحانه و تعرض مردم به پادگانها بود، خمینی هنگام معرفی بازرگان به‌عنوان نخست‌وزیر دولت موقت، با‌جدیت هرچه تمامتر، بر‌این که اوضاع باید کاملاً آرام و تحت‌کنترل باشد و هیچ حادثه‌یی رخ ندهد، تأکید نمود.
او در همان مراسمی که بازرگان را به‌عنوان نخست‌وزیر معرفی می‌کرد و دولتش را «حکومت خدایی» می‌خواند، بر شناخت چندین ساله شخص خودش از بازرگان تأکید نمود و گفت: «چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان را سالهای طولانی است از نزدیک می‌شناسم و یک مردی است صالح، متدین، عقیده‌مند به دیانت و امین و ملی و بدون گرایش به یک شیئی که بر خلاف مقررات شرعی است، من ایشان را معرفی می‌کنم که ایشان رئیس دولت باشند»
یک سال هم طول نکشید که خمینی همین بازرگان و دولت او را با به‌راه انداختن خیمه‌شب‌بازی گروگانگیری، لجن‌مال و وادار به استعفا کرد. این خیمه‌شب‌بازی در آبان سال 58، با میدان‌داری باند موسوم به‌ «خط امام» که سرکردگی آنها را در آن زمان آخوند «موسوی خوئینیها» برعهده داشت و پس از آن حول آخوند «خاتمی» جمع شدند، انجام شد.

سیاست رژیم در گروگانگیری:
رژیم با دجالگری تمام با طرح شعارهای ضدامپریالیستی و برای سرپوش گذاشتن بر مسائل و مشکلات داخلی خود و برای خلاص شدن از شر لیبرالها و اماده‌سازی زمینه‌های سرکوب نیروهای مخالف با بهانه پناه دادن آمریکا به‌ شاه به اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلوماتهای آمریکایی توسط جریان موسوم به‌ «دانشجویان پیرو خط‌ امام اقدام کرد اولین قربانی آن دولت بازرگان بود که در 15آبان 58، کمتر از 48ساعت بعد از گروگانگیری، استعفا داد.
مسأله گروگانهای آمریکایی در تهران بیش از یک‌سال و سه ماه به‌ درازا کشید. در زمان گروگانگیری در آمریکا، دموکراتها (کارتر) سرکار بودند. کارتر تلاش زیادی کرد تا بتواند قبل از خاتمه دوره ریاست‌جمهوری خود، یعنی قبل از انتخابات1359 در آمریکا، گروگانها را آزاد کند تا از آن به‌عنوان یک برگ برنده در انتخابات استفاده کند و ضربه‌یی را که به‌وجهه دولتش در داخل آمریکا وارد شده بود، تا حدودی جبران کند و به‌پیروزی برسد. رژیم هم این موضوع را خوب می‌دانست و لذا برای جلوگیری از روی کار‌آمدن مجدد کارتر، گروگانها را تا بعد از انتخابات یاد‌شده آزاد نکرد تا هنگام به‌ قدرت رسیدن دولت جدید آزادشان کند.
به هر حال ماجرای گروگانها در ابتدای سال 1981 و طی مذاکراتی که رژیم با آمریکاییها در الجزائر انجام داد فیصله پیدا کرد. در نتیجه این مذاکرات (که به‌عنوان قرارداد الجزیره معروف است) رژیم امتیازات زیادی به آمریکا داد از جمله از بسیاری دعاوی مالی خود علیه آمریکا صرفنظر کرد. بنا‌بر‌این، خیلی روشن بود که سیاست گروگانگیری مطلقاً برای هدفها و اغراض مشخص سیاسی در‌ داخل بود. در آن موقع حتی شعار آزاد کردن سرمایه‌های ایران برای رژیم جدی نبود. به‌همین خاطر، خیلیها قرارداد الجزائر را به‌عنوان یک قرارداد استعماری می‌شناسند که به‌ منافع ملی ایران لطمات زیادی زد.
یکی از مهم‌ترین دلایل آزاد کردن گروگانها تمام شدن تاریخ مصرف آنها بود زیرا رژیم بیشتر از این نمی‌توانست از آنها استفاده کند. بحران بسیار بزرگتری شروع شده بود که همان جنگ ایران و عراق باشد.
مبارزه سیاسی مسالمت‌آمیز و کین توزی خمینی در رابطه با نیروهای انقلابی:
کسانی که در دو سه سال اول حکومت خمینی خود در متن رویداهای سیاسی بودند و از نزدیک دستی بر آتش داشتند به‌خوبی می‌دانند که تحمیل‌کننده واقعی «محیط جنگ» و «آشوب» چه کسانی بوده‌اند و کی‌ها بودند که مبارزه سیاسی مسالمت‌آمیز را به زیان خود می‌دیدند و آن را به‌ درگیریهای نظامی و خونین کشاندند؟ مبارزه سیاسی آگاهی‌بخش در میان مردم و در نتیجه آگاه شدن آنها به سود گروه‌های سیاسی مانند مجاهدین و فدائیان بود که ریگی به کفششان نبود و حسابشان پاک بود و آشکار شدن گذشته پرافتخارشان نه تنها برای آنها زیانبخش نبود بلکه به سودشان بود.
از این‌رو به فضای سیاسی مسالمت‌آمیزی نیاز داشتند تا خود را به مردم بشناساند و پشتیبانی آنها را به سوی خود جلب کند. در حقیقت کار سیاسی آگاه‌گرانه دو سه سال پس از انقلاب 57 بود که مردم را با نیروهای سیاسی و انقلابی مانند سازمان مجاهدین آشنایی داد و پشتیبانی گسترده آنان را برانگیخت. در پی آن‌گونه فعالیتها بود که مردم دریافتند پیشتازان پاکباز سازمان مجاهدین یا فدائیان و دیگر همسنگران آنها، که در سالهای اختناق و شکنجه و کشتار که مبارزه بهای جان می‌طلبید جانشان را در طبق اخلاص نهادند و بی‌پروای سود و زیان، خود را برای رهایی مردم دربندشان به‌آب و آتش زدند و در این راه از شکنجه و زندان و تیرباران باکی نداشتند.
خمینی و همدستانش بهمین دلیل نتوانستند دانشگاهها را که آگاه‌ترین اقشار اجتماعی در آن گردهم آمده بودند بیش از یک سال و اندی تحمّل کنند و به ناگزیر به‌گونه‌یی وحشیانه آن «سنگرهای آزادی» را بست.
مروری کوتاه و خلاصه بر مهمترین حوادث این دوران به‌خوبی گویای این واقعیت است که خمینی و همدستان جنایتکارش از ابتدا هدفی جز سرکوب و نابودی نیروهای ترقیخواه و انقلابی نداشته و در راستای رسیدن به هدف خود از هیچ جنایتی کوتاهی نکردند.
خمینی بعد از بازگشت به ایران در اولین سخنرانی خود در «قطعه 17» بهشت زهرا گفت: «... می‌خواهیم مملکت دارای نظام ناشی از ملت باشد... محمدرضای پهلوی این خائن خبیث... همه چیز را به‌باد داد مملکت ما را خراب کرد قبرستانهای ما را آباد... تمام اقتصاد ما الآن خراب و درهم ریخته است. خونهای جوانان ما برای این ریخته شد که ما آزادی می‌خواهیم. ما پنجاه سال است که در اختناق به‌سر برده‌ایم.
نخستین مرزبندی مجاهدین با خمینی
مسعود رجوی از جانب مجاهدین خلق ایران در دانشگاه تهران طی سخنرانی خود گفت: «... انقلاب ما ناقص و ناتمام و رو به‌افول خواهد بود مگر این‌که: ـ‌ هیچ‌گونه تضییق نظامی و سیاسی برای انقلابیون اصیل و جان‌برکف که از قدیم می‌جنگیده‌اند، به‌وجود نیاید.
ـ‌ انتصابات تا سرحد امکان و به‌خصوص در سطح کادرهای رهبری‌کننده با نظر شوراهای مردمی صورت گیرد. به‌این ترتیب عموم طبقات و قشرهای خلق چه در ارتش و چه در دانشگاهها و چه در کارخانه‌ها و ادارات در حیات سیاسی و اقتصادی مردم سهیم می‌گردند و با جان و دل در احیا و بازسازی و محافظت از آن کوشش می‌کنند» (روزنامه کیهان ـ 6اسفند1357).
خمینی: «قلمها را بشکنید و به‌اسلام پناه بیاورید»
خمینی19اسفند ـ کیهان: « ”جمهوری اسلامی“ نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم» ما اسلام را می‌خواهیم. ملت ما اسلام را می‌خواهند... ملت ما یک‌پارچه خواهان جمهوری اسلامی است... کمونیستها هم باید ”جمهوری اسلامی“ بخواهند... همه باید جمهوری اسلامی بخواهند... قلمها را بشکنید و به‌اسلام پناه بیاورید. آنها که می‌خواهند کلمه ”دموکراتیک“ را بر این عبارت اضافه کنند؛ آنها غربزدگانی هستند که نمی‌فهمند جاهل‌اند... جمهوری دموکراتیک یعنی جمهوری غربی یعنی بی‌بندوباری غرب.
خمینی (خرداد 1358) : «برای هر استخوانی میتینگی راه انداختن... قابل تحمّل نیست»
«هرکس اسم جمهوری اسلامی را ”دموکراتیک“ بگذارد این دشمن ماست هرکس ”جمهوری دموکراتیک“ بگوید این دشمن ماست برای این‌که اسلام را نمی‌خواهد. برای هر استخوانی (=اشاره دارد به دکتر مصدق) میتینگی راه‌انداختن و دنبال آن با اسلام مخالفت کردن قابل تحمّل نیست»... (کیهان 5خرداد 58).
خمینی در دیدار با «عده‌یی از بانوان قم» گفت «اسلام منهای روحانیت خیانت است اگر تمام آزادیها را به‌ما بدهند و تمام استقلال‌ها را به‌ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگیرند نمی‌خواهیم. ما بیزار هستیم از آزادی منهای قرآن».

12مرداد ـ انتخابات مجلس خبرگان برگزار شد. خمینی فقط از انتخاب یک نفر نتوانست جلوگیری کند و آن آیت‌الله طالقانی بود.
آیت‌الله طالقانی امروز در دومین نماز جمعه ماه رمضان در دانشگاه تهران (12مرداد) از جمله گفت: «حمله به‌جلسات، میتینگها، کتابخانه‌ها و پاره‌کردن اعلامیه‌ها عملی غیراسلامی است... این کار به‌وسیله عناصر ناآگاه یا آلت دست انجام می‌شود»... (مجاهد شماره 3، 15مرداد 1358).
خمینی: «اگر ما از اول چوبه‌های دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم»... !
26مرداد ـ خمینی در روز جمعه 23رمضان: «... اشتباهی که ما کردیم این بود که انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به‌این قشرهای فاسد. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سدّ بسیار فاسد را خراب کردیم به‌طور انقلابی عمل کرده بودیم و قلم تمام مطبوعات مزدور را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤسای آنها را به‌ محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤسای آنها را به‌ جزای خودشان رسانده بودیم و چوبه‌های دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم این زحمتها پیش نمی‌آمد. اگر ما انقلابی بودیم اجازه نمی‌دادیم اینها اظهار وجود کنند؛ تمام احزاب را ممنوع می‌کردیم؛ تمام جبهه‌ها را ممنوع اعلام می‌کردیم و یک حزب، حزب‌الله، حزب مستضعفین تشکیل می‌دادیم.
خمینی: «ما انقلابی رفتار می‌کنیم هرچه می‌خواهند روزنامه‌های خارج بنویسند»!
به‌نوشته روزنامه کیهان با پیام خمینی مجلس خبرگان گشایش یافت. خمینی در این دیدار گفت: «... ما مسیر خودمان را می‌رویم و از هیچ چیز باک نداریم. از این وحشت نداریم که ما را دیکتاتور و مخالف آزادی بخوانند...
خمینی: «ما شما را مدفون می‌کنیم»!
ای ریشه‌های فاسد شما... باید از صحنه بیرون بروید. ما شما را مدفون می‌کنیم... آنهایی که به‌اسم دموکراسی و با اسم دموکرات می‌خواهند مملکت ما را به‌فساد و تباهی بکشند باید سرکوب شوند و ملت ما آنها را سرکوب خواهد کرد..

بستن دانشگاه سنگر آزادی:
اول فروردین ـ خمینی در پیامش به‌مناسبت آغاز سال جدید، اعلام کرد «باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران به‌وجود آید... تا دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی». او در همین پیام «طبقه روشنفکر دانشگاهی» را «بریده از مردم» خواند و تأکید کرد: «اکثر ضربات مهلکی که به‌این اجتماع خورده است از دست اکثر همین روشنفکران دانشگاه‌ رفته‌یی است که همیشه خود را بزرگ می‌دیدند و می‌بینند»... (روزنامه جمهوری اسلامی، 6فروردین 1359). یورش به‌دانشگاهها
28فروردین ـ به‌گزارش خبرگزاری پارس، «عصر دیروز گروه‌های مختلف دانشجویان دانشگاه تبریز پس از راهپیمایی برای پاکسازی محیط دانشگاه از عوامل ضدانقلاب به‌ دفاتر و کتابخانه‌های گروه‌های سیاسی حمله کردند و پوسترها و پلاکاردها و نشریات و کتب سیاسی مربوط به‌ گروه‌های مختلف دانشجویان را درهم ریختند و پاره کردند».
29فروردین ـ «شورای انقلاب» در اطلاعیه‌یی که سید علی خامنه‌ای آن را در نماز جمعه روز 29فروردین قرائت کرد اخطار نمود «... اگر در ظرف سه روز از صبح شنبه (30فروردین) تا پایان روز دوشنبه (اول اردیبهشت) این ستادهای عملیاتی گروه‌های گوناگون برچیده نشوند شورای انقلاب مصمّم است که همه با هم یعنی رئیس‌جمهوری (بنی صدر) و اعضای شورا مردم را فراخوانند و همراه با مردم در دانشگاهها حاضر شوند و این کانونهای اختلاف را برچینند». در همین روز اوباش مسلّح در سراسر شهرهای ایران وحشیانه به‌ دانشگاهها یورش بردند و برای «فتح» این «سنگر آزادی» از انجام هر گونه رذالتی کوتاهی نکردند.
اول اردیبهشت ـ شمار کشته‌ها و زخمیهای دانشگاهها در چهار روز از پیش تعیین شده (29فروردین تا اول اردیبهشت) طبق گزارش روزنامه انقلاب اسلامی اول اردیبهشت 1359 (روزنامه بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت) چنین بود: «دانشکده بابلسر 30زخمی، دانشگاه شیراز 310 زخمی، دانشکده تربیت معلم» تهران 100زخمی، دانشگاه مشهد 400زخمی و یک کشته، دانشگاه تهران 491 زخمی و 3کشته، دانشگاه جندی شاپور 700زخمی و 5کشته، دانشگاه سیستان و بلوچستان 50زخمی و یک کشته، دانشگاه گیلان 7کشته و صدها زخمی و»...
«منافقها بدتر از کفّارند»!
خمینی (تیرماه 1359) : مسائل عمقش چیست. خیال می‌کنند که مسأله چماقدار است و تظاهر کننده. مسأله این است؟ نه، مسأله این نیست. این یک ظاهری است برای آشوب درست کردن. مسأله عمق دارد. مسأله آمریکاست، … خودشان غائله درست می‌کنند و فریاد می‌زنند، خودشان دیگران را کتک می‌زنند، باز خودشان فریاد می‌کنند‌ … ممکن است من هی بگویم اسلام و هی بگویم فدایی اسلام و فدایی خلق و هی بگویم مجاهد اسلام و مجاهد خلق. این حرفها را بزنم، لاکن وقتی به اعمال من شما ملاحظه کنید، ببینید که از اول، من مخالفت کردم‌ … اینها می‌خواستند که دانشگاههایی که در خدمت استعمار بود و جزء مهمّات این مملکت است که باید دانشگاهش اصلاح بشود، همین که طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندی شد در دانشگاه که نگذارند این کار بشود. حالا باز هم پشت همان سنگرها، نه آنجا در دانشگاه، اما در خارج دنبال این هستند که نگذارند این اصلاح فرهنگی بشود، انقلاب فرهنگی بشود.
اول مهر 58ـ خمینی در پیامش به‌مناسبت بازگشایی دانشگاهها «دانشگاه و دانشگاهیان» را «چراغ راه هدایت و راهنمای ملت به‌سوی تعالی و سعادت و فضل و فضیلت» خواند و از «استادان و دانشجویان دانشگاهی سراسر کشور» تشکّر کرد که مکانهای علمی مقدّس خود را به‌صورت دژهایی مستحکم و سنگرهای شکست‌ناپذیر درآوردند و از استقلال و آزادی میهن عزیز خود دفاع نمودند... و دشمن خونخوار را دفع نمودند»... او در این پیام از جمله گفت: «سلام بر دانشجویان و استادانی که در سالهای طولانی اختناق با محرومیتها و شکنجه‌ها و ناراحتیهای روحی و جسمی مواجه و با شجاعت و شهامت در مقابل استبدادها و قلدریها ایستاده و تسلیم قدرتهای شیطانی نشدند»...
خمینی: «غلط می‌کنی قانون را قبول نداری»! عزل بنی‌صدر:
7خرداد ـ کیهان: خمینی در دیدار با «کلیه نمایندگان مجلس شورای اسلامی در حسینیه جماران» از جمله گفت: «... هرکس درباره مصوّبات مجلس و شورای نگهبان فساد کند باید به‌عنوان مفسد فی‌الارض تحت تعقیب قرارگیرد...
19خرداد ـ کیهان: خمینی «در جمع ستاد انجمنهای اسلامی وزارت بهداری و بهزیستی» گفت: «... با اشخاصی که در مقابل مجلس و دادستانی صف‌آرایی کنند آن خواهم کرد که با شاه کردیم... گروههایی درصدند بازار را ببندند اینها همان سرمایه‌دارانی هستند که می‌خواهند مفسده کنند... امروز بازار بستن راهپیمایی کردن سخنرانیهای انحرافی کردن تمام اینها برخلاف مصالح اسلام و برخلاف مصالح خدای تبارک و تعالی... می‌باشد و حرام است. الآن هم من نصیحت می‌کنم این جمعیت متدیّن نهضت آزادی را و آقای رئیس‌جمهوری را الآن هم من نصیحت می‌کنم که آقا شماها دست بردارید از این سنگ‌اندازی جلو چرخ اسلام؛ دست بردارید از این تضعیف مجلس و تضعیف روحانیت و تضعیف ملت... دست بردارید از این امور... جدا کنید حساب را از مرتدها؛ آنها مرتد هستند. جبهه ملی از امروز محکوم به‌ ارتداد است... اگر آمدند و در رادیو اعلام کردند که از ما نبوده از آنها هم می‌پذیریم»...
سرکوب خلقها
28اسفند ـ کیهان ـ دیروز (از حدود ساعت پنج بعدازظهر) و دیشب نبرد مسلّحانه خونینی در سنندج جریان داشت. بر اساس گزارش خبرنگار کیهان تا صبح امروز حدود 200تن مجروح و چندتن کشته شدند. [در همین روز] مردم از بالا توسّط هلیکوپترها به‌گلوله بسته شدند و حتّی از گارد شاهنشاهی سابق برای سرکوب مردم استفاده گردید... ولی خوشبختانه با پادرمیانی آیت‌الله طالقانی و تشکیل شورای محلی و احاله امور به‌آن بحران موقّتاً فروکش کرد.
«جنگ‌افروزی دست‌راستیها در کردستان»
7مرداد ـ روزنامه « انقلاب اسلامی» ـ سرلشکر ناصر فربد که پس برکناری سرلشکر قره‌نی به‌ریاست کل ستاد ارتش منصوب شد درباره «جنگ‌افروزی دست‌راستیها در کردستان» و علت کناره‌گیری خود می‌گوید: «... من به‌هیچ‌وجه معتقد نبوده و نیستم که ارتش را دوباره عادت به‌ سرکوبی داخلی بدهم. نظر من این است که مسائل داخلی از قبیل وقایع اخیر غرب کشور را با مذاکره و به‌طور مسالمت‌آمیز می‌توان حل کرد.
لشکرکشی به کردستان
27مرداد ـ روزنامه اطلاعات ـ پیام «امام خمینی» : «... به‌دولت ارتش و ژاندارمری اخطار می‌کنم اگر با توپها و تانکها و قوای مجهّز تا 24ساعت دیگر حرکت به‌سوی پاوه نشود من همه را مسئول می‌دانم... اگر تا 24ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد سران ارتش و ژاندارمری را مسئول می‌دانم»...
«شورای انقلاب حزب دموکرات کردستان را غیرقانونی اعلام کرد»
ـ کیهان ـ «شورای انقلاب اسلامی ایران در نشست امروز خود (28مرداد) حزب دموکرات کردستان را غیرقانونی اعلام کرد».
11شهریور ـ کیهان: «پیشروی شهر به شهر ارتش در کردستان... سنندج، سقز، مریوان، میاندوآب، کامیاران، بوکان، بیجار و پاوه، از جمله شهرهای کردستان هستند که ارتش و سپاه پاسداران در آنها مستقر هستند... دولت هیچ حزب و گروهی را در کردستان برای مذاکره به‌رسمیت نمی‌شناسد». این روزنامه در همین روز اعلام کرد مهاباد توسط ارتش جمهوری اسلامی به‌تصرف درآمد و «مرکز حزب دموکرات کردستان» تسخیر شد.
گنبد:
روزنامه اطلاعات: «نبردهای گنبد تا بعدازظهر دیروز (10فروردین) 40کشته داشته است. به‌علت تیراندازیهای شدید کسی جرأت انتقال اجساد را ندارد». دکتر صارمی معاون بیمارستان شیر و خورشید سرخ گنبد گفت: تعداد کشته‌شدگان گنبد بیش از 50نفر است امّا به‌علت وضع اضطراری اجساد هنوز از سنگرها جمع‌آوری نشده است... امّا کادر بیمارستان به‌علت وضع فوق‌العاده و تیراندازیهای مداوم جرأت نزدیک شدن به‌جبهه‌های جنگ را ندارند»...
کشتار رهبران خلق ترکمن
طبق اخبار واصله شب قبل از راهپیمایی [بزرگداشت سیاهکل] توماج همراه با سه تن دیگر از رهبران کانون [فرهنگی ـ سیاسی خلق ترکمن] دستگیر می‌شوند و روزنامه جمهوری اسلامی 23بهمن نوشت: ”توماج همراه با سه تن دیگر به‌تهران اعزام شدند“. خبر روزنامه‌های شنبه [4اسفند 58] دائر بر کشته شدن 4عضو ستاد خلق ترکمن به‌ضرب گلوله همه را در بهت و حیرت فرو برد چرا که اینان طبق گفته خود مقامات و همچنین روزنامه جمهوری اسلامی به‌تهران منتقل شده و در زندان به‌سر می‌بردند. امّا با کمال تعجّب اعلام می‌شود که اجساد این چهار نفر در 125کیلومتری غرب بجنورد در زیر پلی توسّط رهگذری کشف شده است.
قاتل رهبران ترکمن
بعدها شیخ صادق خلخالی «قاتل صدها ترکمن و کرد و فارس» به این جنایت فجیع اعتراف کرد و در مجلس رژیم با افتخار! گفت: «... من با قاطعیت در گنبد وارد شدم و یکی از کارهای برجسته و انقلابی‌ام در گنبد بود... ما دستور دادیم هر کسی را که مسلّح باشد بیاورند که آوردند. یکی دوتا سه تا پنج تا. هر کسی را که مسلّح آوردند ما اعدام کردیم. این جریان را که می‌گویم شاهد زنده دارم: آقای هاشمی [رفسنجانی] حاج احمدآقا [خمینی] شخص حضرت امام خود آقای منتظری و همه مسئولان آقای دکتر بهشتی و آقای قدّوسی... همه می‌دانستند. آقای رفیقدوست هم می‌داند. 94نفر از جمله توماج، واحدی، مخدوم، جرجانی، اینها را بنده اعدام کردم 94نفر را اعدام کردم نه یک نفر را... من با قاطعیّت اسلامی در گنبد وارد جریان شدم و خلق ترکمن را در آنجا کوبیدم»... (روزنامه آزادگان، 28شهریور1363).

ادامه دارد.....
*

نظرات

پربیننده ترین

سخن روز: خامنه‌ای و روحانی؛ یأس و درماندگی به‌زبان معکوس

قتل‌عام ۶۷ ـ فراتر از شقاوت ـ شماره ۳۰