بنگر چسان ایران و مردمان از تو بگذرند!(همراه با تظاهرات 23مهر تهران)

تظاهرات 23مهر مالباختگان، سپرده‌گذاران و غارت‌شدگان در تهران، نمود جدیدی از خشم و نفرت مردم ایران نسبت به منظومه چپاول و جنایت و دجالیت نظام ولایت فقیه بود و می‌باشد. این تظاهرات چند ویژگی سیاسی و اجتماعی را بیان می‌کند که نگاهی کوتاه به آن می‌اندازیم.

تضاد مردم با کلیت حاکمیت، به نقاط آشتی‌ناپذیر رسیده است. البته این مسیر طبیعی واکنش به نظامهای دیکتاتوری و فاشیستی است. تصور کنید دهة‌۶۰ و ۷۰ را که سلطه مطلق و سیطره رعب، با جامعه ایران چه‌ها که نکرد و موجب چه جنایاتی از جانب خمینی و خامنه‌ای نشد! حالا اما «ز بیداد فزون» شیخ و فقیه و پاسدارانی که «کسب و کارشان مرگ» بوده است، مردمان به جان آمده از اتحاد جنایت و چپاول، رفته‌رفته «کاوه حداد» می‌گردند.
وجه دیگر مسیر جنایت و چپاولی که خمینی و خامنه‌ای علیه مردم ایران پیموده‌اند، این است که در جامعه تحت استبداد مطلق، همه‌چیز سیاسی می‌شود. و ایران امروز، سرتاپای مسایلش به سیاست آغشته گشته است. یک واقعیت ناگزیر که دودش هر روز بالا و بالاتر می‌رود و بر خیمه و بیت خامنه‌ای سایه افکنده است.
وجه دیگر تظاهرات 23مهر، بر باد رفتن رأی‌سازیهای نجومی به نفع روحانی می‌باشد. مخاطب تظاهرات و شعارهای تند و تیزش، «دولت بی‌غیرت» روحانی بود. نکته ظریفی را هم مردم خیلی بهتر از روحانی درک کرده‌اند: آن روی سکة شعار «دولت بی‌غیرت» گویای پوشالی بودن چنین ارگانی است که تحت سیطره مطلق ولایت فقیه است. جنبه دیگر این شعار هم «به در بگو، دیوار بشنو» خطاب به خامنه‌ای بود.

تظاهرات ۲۳مهر ۱۳۹۶ نشان داد که ایران از فاجعه اقتصادی لبریز شده است. فاجعه‌یی که سرکردگان چپاول در نظام ولایی، برای مردم ایران تدارک دیده‌اند. اما زبان فاجعه اقتصادی، کلمات و عباراتش سیاسی شده است. کلمات و عباراتی که چونان پیکانی به‌سوی کانون فاجعه و غارت و جنایت در رأس نظام اشاره می‌رود. و چون اساسی سیاسی شده است، نظام هم دست و پایش را حسابی جمع‌وجور کرده است که جرقه‌ گُر نگیرد. و این فصل دیگری از شرایط سیاسی ایران متناسب با شرایط منطقه‌یی و بین‌المللی می‌باشد.
واقعیت بزرگ و مهم این است که نظام ولایی برای مواجهه با بحرانهای اجتماعی بالفعل ایران ـ که هر روز هم متورمتر و انفجاری‌تر می‌شود ـ در بن‌بست به‌سر می‌برد. شرایط ایجاد شده بر اثر بن‌بست برجام و اعلام سیاست جدید آمریکا، این بن‌بست را به نفع مردم ایران رقم خواهد زد. پایداری مردم و مقاومت ایران بر سر اصل «آزادی و حاکمیت مردمی در ایران» و پرداخت بهای سنگین این پایداری، چشم جهانیان ـ به‌خصوص مماشاتگران با نظام ولایی طی سه دهه ـ را باز نموده است. تحولی که خمینی و خامنه‌ای هرگز خوابش را هم نمی‌دیدند. البته این عجیب نیست؛ چرا که در روانشناسی دیکتاتورها، همواره ذکر شده که در ذاتشان، بلاهت و نیاموختن از درس‌های تاریخ، نهادینه شده است.
حالا این چرخه داخلی و بین‌المللی هست که در ارتباطی متقابل، از مردم و میهن ما انرژی آزاد می‌کند و فاشیسم مذهبی ولایت فقیه را به بن‌بست باز هم بیشتری خواهد کشاند. حالا این درد مشترک، مطالبات و اراده مردم ایران است که جویبار جویبار دارند به هم می‌پیوندند. این همان مبنایی است که چون موجی از نور در رگ و پی خانه و کوچه و خیابان و شهرهای ایران دارد می‌دود و بذر امید و اتحاد و مقاومت و حرکت و همبستگی می‌پاشد.

وجه دیگر این تظاهرات نشان داد که برجام و غیربرجام و وعده‌های سر خرمن «دولت بی‌غیرت» و «مقام معظم مراد روحانی»، از منظر مردم ایران کاهی گرفتار بادهای ناگزیر تغییر در ایران‌اند. نشان داد که بلندگوهای بنفش و لابی‌هایی که تحریم و شکست برجام را به ضرر مردم ایران قلمداد می‌کنند، در فهم مسایل واقعی و گریبانگیر جامعه و مردم ایران، هنوز خیلی مانده تا از کلاس‌های سیاسی مردم ایران، توشه‌یی بردارند. اگر ‌چه واضح است که این‌ها لابی‌های نجات‌دهنده کل نظام ولایی از چنگ خشم و انقلاب و شورش مردم ایران هستند. کسانی که نفسشان با نبض نظام ولایی دم و بازدم دارد. این یادآوری، همان داستان قدیمی بر سر جنگ خمینی با عراق را تداعی می‌کند. مشکل اصلی این بود که مردم ایران در آن جنگ بازنده مطامع شیطانی خمینی بودند و یک دشمن اصلی بیشتر نداشتند ـ و ندارند ـ که همانا خمینی و نظامش بود؛ اما لابی‌های آن زمان ـ و وارثان امروزی‌شان ـ تمام هم و غمشان این بود که یک دشمن ساختگی تحویل مردم ایران بدهند.
تظاهرات 23مهر در تهران ـ که بسیاری هم از دیگر شهرها به آن پیوسته بودند ـ بلوغ مطالبات بر حق اقتصادی و مالی بود. به قول مهاتما گاندی: «دولت‌های نالایق فقط راه زندان را نشان مردم می‌دهند». (نقل به مضمون). این مسیری بوده و می‌باشد که همه تضادها با این حکومت را به یک مسیر واحد و یگانه سوق می‌دهد. این همان وحشتی است که خامنه‌ای و دستگاه ولایت فقیه را در مواجهه با چندین جبهه تضاد داخلی و منطقه‌یی و بین‌المللی به بن‌بست کشانده است. بن‌بست دیکتاتور، همیشه برای جامعه و مردم، یک مرحله و شرایط تعیین‌کننده بوده و می‌باشد. ایران کنونی به این مرحله رسیده است...

«باش تا ارثیه‌های عاطفی خلق
بر آستانه رستاخیز آزادی فرود آیند...
بنگر چسان انسان و ایران و زمان از تو بگذرند... !».
24مهر 96.

نظرات

پربیننده ترین

سخن روز: خامنه‌ای و روحانی؛ یأس و درماندگی به‌زبان معکوس

قتل‌عام ۶۷ ـ فراتر از شقاوت ـ شماره ۳۰