سخن روز: چالشهای کابینه و چشم‌انداز

مجلس ارتجاع روز پنجشنبه سومین روز بررسی کابینه جدید حسن روحانی را پشت سر گذاشت؛ گفته می‌شود که بررسیها تا روز یکشنبه 29مرداد طول خواهد کشید. در حالی که هنوز معلوم نیست که مجلس به‌کدام نامزدهای وزارت رأی اعتماد خواهد داد، رسانه‌ها و کارشناسان رژیم به‌طور وسیعی به‌ بحث پیرامون چالشها و بحرانهایی که دولت آینده روحانی با آن دست به‌گریبان خواهد بود، پرداخته‌اند؛ این رویکرد این سؤال را به‌ذهن متبادر می‌کند که چرا در شرایطی که قاعدتاً بایستی توجهات باندهای حاکم کشمکش بر سر وزیران پیشنهادی و این‌که کدام کاندیدا رأی می‌آورد و کدام نمی‌آورد متمرکز باشد، معطوف بحرانها و چالشهای نظام شده است؟ 

یک پاسخ سر دستی این است که با توجه به ‌ترکیب مجلس قاعدتاً نبایستی مخالفت جدی با وزیران معرفی شده مطرح شود و هم‌چنان که پزشکیان نایب رئیس مجلس پیش‌بینی کرده بود 80 تا 90درصد وزیران پیشنهادی رأی می‌آورند. به‌خصوص که خود روحانی هم گفته که در انتخاب وزیران با خامنه‌ای مشورت کرده، بنابراین بر سر افراد معرفی شده، توافق گردیده و موردی مانند وزیر علوم را که به‌رغم رد عوض و بدل شدن 9کاندیدا، به‌توافق نرسیده‌اند، اصلاً معرفی نشده است؛ بنابراین دغدغه‌یی در مورد رأی نیاوردن کاندیداها وجود ندارد و خودبه‌خود دغدغه‌های دیگری جای آن را گرفته‌اند که در صدر آنها دغدغه چالشهای پیش رو می‌باشد.

اما اگر عمیق‌تر به موضوع نگاه کنیم، خواهیم دید اولاً بحرانها و چالشهای مطرح شده، به‌راستی بزرگ و جدی هستند و دغدغه در مورد آنها کاملاً موجه است؛ ثانیاً این بحرانها چنان ابعاد و پتانسیلی دارد که انتخاب این یا آن وزیر، تأثیری بر کم و کیف آنها ندارد. کما این‌که پزشکیان، نایب‌رئیس مجلس ارتجاع، با بیان این نکته که اگر به‌جای روحانی بودم، هیچ‌یک از اعضای کابینه را تغییر نمی‌دادم، خاطرنشان کرد مشکلات کشور با عوض کردن افراد تغییر نمی‌کند. (1) 

طبعاً از نایب رئیس مجلس ارتجاع نبایست انتظار داشت حرف خود را معنی و بالغ کند و به‌ این سؤال جواب بدهد که اگر مشکلات و بحرانها ناشی از افراد نیست، پس ناشی از چیست و اگر با تعویض مسئولان و وزیران از میان نمی‌روند، چگونه قابل حل‌اند؟ اما برخی از مهره‌ها و کارشناسان حکومتی با پرداختن به ‌چالشها و بحرانها کوشیده‌اند به‌ این سؤالها جواب بدهند و برای مقابله با بحرانها پیشنهاد و راه‌حل ارائه کنند.

یکی از این افراد، علی خرم دیپلومات سابق رژیم و از مهره‌های باند روحانی است که از ۶چالش پیش روی دولت روحانی نام می‌برد و بعضاً به‌زبان معکوس به‌راه‌حل آنها هم اشاره می‌کند:
نخست حفظ برجام، چرا که در دستگاه نظری باند روحانی، برجام پایه و بنیان و نقشه راه‌حل و فصل سایر مسائل و بحرانهای رژیم محسوب می‌شود.

دوم «حفظ و گسترش روابط بین‌المللی» «با وجود ترامپ در کاخ سفید» که معنی آن آویختن به ‌اروپا و پناه بردن به‌آن از سطوت و صولت آمریکا می‌باشد.

سوم، حفظ دستاوردهای منطقه‌یی تا رژیم قربانی توافق میان آمریکا و روسیه نشود که به‌زبان معکوس یعنی عقب‌نشینی از سوریه، قبل از آن که بر اثر توافق آمریکا و روسیه (که قدرت هژمونیک در سوریه می‌باشد) رژیم بیرون انداخته شود.

چهارم، «دولت باید تلاش کند به‌نحوی رفتار و شرایط را مدیریت کند که صنعت و توان موشکی ما در جهان ایجاد سوءتفاهم نکند و این صنعت دفاعی ما به‌عنوان تهدیدی برای کشورهای دیگر محسوب نشود». توصیه به‌ خوردن زهر موشکی در این محور نیز واضحتر از آن است که نیاز به‌شرح بیشتری داشته باشد.

«اقتصاد ایران چالش پنجم دولت دوازدهم است. دولت اگر نتواند اقتصاد کشور را احیا کند، به‌نوعی برجام را بی‌ارزش کرده است».

«چالش ششم دولت مسأله روابط منطقه‌یی است. ما نباید به‌گونه‌یی رفتار کنیم که در منطقه دشمنی داشته باشیم». این محور نیز به‌روشنی کوتاه‌آمدن در برابر عربستان و ائتلاف منطقه‌یی و صرف‌نظر کردن از سودای «قدرت اول» شدن در منطقه است که پیش از این نیز آن را به‌چالش کشیده است. (2) 

هنگامی که روحانی روز سه‌شنبه در سخنانش در معرفی اعضای کابینه خود به‌مجلس ارتجاع گفت: «اگر می‌خواهید همه تحریم‌ها با جهان را حل کنیم، اهلاً و سهلاً ، به‌ما اجازه بدهید، با کمال جدیت و قدرت می‌رویم و موفق هم خواهیم شد». همین نقشه‌مسیر را در نظر داشت و خود از آن با عبارت «الگوی برجام» یاد کرد و تصریح نمود: «برجام الگوی توفق صلح و دیپلوماسی بر جنگ و یکجانبه‌گرایی است».

اگر چه دست‌کم در حال حاضر، به‌نظر می‌رسد که ولی‌فقیه ارتجاع با نقشه راه «الگوی برجام» یا تن‌دادن به‌ «برجام‌های 2 و 3 و 4 و... غیرذلک» که آن را «تنزل بی‌پایان» توصیف کرده (3) هنوز فاصله زیادی دارد، اما حتی اگر او بخواهد همه این توصیه‌ها را نیز به‌کار بندد، باز هم در نجات نظام توفیقی نخواهد یافت؛ چرا که مقدم بر اینها بایستی یک مسأله پایه‌یی‌تر دیگر حل شود و آن، حل و فصل تضاد قدرت و مسأله‌ هژمونی در نظام می‌باشد. بدیهی است که روحانی و نظریه‌پردازان باند او نمی‌توانند این موضوع را به‌صراحت عنوان کنند؛ به‌خصوص که به‌کار بستن «الگوی برجام» خواه ناخواه به‌ نفی نقش هژمونیک ولایت‌فقیه راه می‌برد و بنابراین نیازی به ‌تصریح آن نیست.

اما باز هم عبور از بحرانها و توفانهای زیر و زبر کننده پیش رو، نیازمند عبور از یک سد سترگ و مسأله مبنایی‌تر دیگر است؛ یکی از کارشناسان سیاسی رژیم با اشاره به‌ این چالش مبنایی می‌گوید: «مهمترین و بزرگترین چالش دولت دوازدهم عمل به‌وعده‌های انتخاباتی آقای روحانی و توجه به‌مطالبات عمومی است. اگر نتواند این وعده‌ها را عملی کند و در کنار این موضوع، مطالبات مردم را نادیده بگیرند، نه تنها به‌دولت بلکه به‌نظام آسیب وارد می‌کنند. زیرا در چنین مواردی جامعه دچار بدبینی و کاهش اعتماد می‌شود که این صرفاً مختص دولت هم نخواهد بود». (4) روشن است که «بدبینی و کاهش اعتماد عمومی» اشاره به‌شرایط انفجاری جامعه و توفان قیام توده‌های به‌جان‌آمده است که اگر در بگیرد، «صرفاً مختص دولت هم نخواهد بود» و تمامی نظام را در خود فرو می‌برد.

اما آنچه مبنای این «مهمترین و بزرگترین چالش»، ( «مطالبات مردم» ) و سایر بحرانهای گریبانگیر رژیم است و به ‌آنها سمت و جهت سرنگونی می‌دهد، حضور یک مقاومت سازمان‌یافته و آلترناتیو و جایگزین سیاسی برخوردار از اقتدار و اعتبار فزاینده داخلی و بین‌المللی است که از هر سو راه را بر رژیم و همه مانورهای آن بسته است.

همان عاملی که پروژه مخفیانه اتمی رژیم را افشا کرد و این «ضامن بقا» ی نظام را به‌ طناب‌دارش تبدیل کرد؛ 

همان عاملی که برنامه‌های موشکی رژیم را در کنار بمب‌سازی‌اش افشا کرد؛ 

همان که ماهیت و نقش فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران را به‌عنوان پدرخوانده تروریسم و ام‌القرای بنیادگرایی و قشریگری در جهان برملا نمود و در همان زمانی که سیاست مماشات می‌کوشید رژیم را شریک مبارزه با تروریسم قلمداد کند، با صدای بلند اعلام کرد دخالتهای رژیم در عراق و منطقه صد بار از اتمی آن خطرناکتر است.

و... همان عاملی که با مطرح کردن جنبش دادخواهی «مطالبات مردم» را از سطح و مدار اقتصادی، عملاً و به‌طور بالفعل به ‌مدار سیاسی و حقوق‌بشری ارتقا داده است؛ جنبشی که توان و پتانسیل خود را، هم در به شکست کشاندن مهندسی ولی‌فقیه ارتجاع و سوزاندن مهره مورد نظر او آخوند رئیسی جلاد و هم در مجبور کردن روحانی به‌کنار گذاشتن آخوند پورمحمدی جلاد دیگر قتل‌عام 67، از مسند وزارت دادگستری نشان داده است.

نکته این جاست که اگر تا پیش از این رژیم این امید و امکان را داشت که این نیرو را در محاصره سیاسی و فیزیکی قرار داده و با ضربات نظامی و توطئه‌های تروریستی، نابود یا دست‌کم خنثی و زمینگیر سازد، اکنون و با انتقال امن و یکپارچه رزمندگان آن، این امید را نیز از دست داده و تنها می‌تواند نظاره‌گر هراسان تهاجمهای سیاسی و جهشهای بلند آن در زمینه‌های مختلف به‌سوی هدف بلندش باشد. این همان بحران اصلی و چالش مبنایی رژیم است که هیچ‌یک از دو باند حاکم، جرأت اعتراف و حتی اشاره به‌آن را ندارند.

پانویس: ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مسعود پزشکیان: «با عوض کردن وزرا اشکالات برطرف نمی‌شود. نباید این تصور بین مردم وجود داشته باشد که اگر وزیری تغییر کند مشکل نیز حل می‌شود. ما ۳۹سال است که مسئولان را عوض می‌کنیم، اما هم‌چنان مشکلات باقی مانده است. چون از حل مشکلات غافلیم و به‌جای حل مشکلات تنها به‌دنبال تغییر افراد هستیم». خبرگزاری حکومتی ایسنا ـ 23مرداد

2 ـ علی خرم ـ سایت حکومتی فرارو ـ 25مرداد 96
3 ـ رجوع کنید به‌سخنرانی خامنه‌ای در اول فروردین 95 در مشهد

4 ـ حسین کنعانی مقدم ـ سایت حکومتی فرارو ـ 25مرداد 96.

نظرات

پربیننده ترین

سخن روز: خامنه‌ای و روحانی؛ یأس و درماندگی به‌زبان معکوس

قتل‌عام ۶۷ ـ فراتر از شقاوت ـ شماره ۳۰