لاجوردی و داستان اردوگاه کار اجباری

لاجوردی تصمیم داشت زندان‌ها را به اردوگاه کار اجباری تبدیل کند که موفق نمی‌شود طرحش را کامل پیش ببرد. او همچنین در رأس «سازمان زندان‌ها» قرار داشت که اکثریت کادرهای آن فاقد حداقل سواد بودند.


کشیش‌ها!

مردی چاق با چهره‌ای برافروخته، شبیه به اعضای تیم موتلفه که در مقاطع مختلف کنترل زندان‌ها را بر عهده داشته‌اند، و نگاهشان به زندانی سیاسی آنطور بوده است که نگاه کشیش‌ها! در قرون وسطی به دگراندیشان.

دفاع! از لاجوردی

مظفر الوندی بازیگر جدید مصاحبه‌های تسنیم است، «معاون پژوهشی»! لاجوردی در دوران «ریاست سازمان زندانها»، در بازه زمانی ۶۸ تا ۷۶. با دروغ‌هایی که در آستین دارد، و در دفاع از لاجوردی ، از سال ۶۸ که می‌گوید مقطع آشنایی‌اش با لاجوردی‌ست، نیز به عقب‌تر می‌رود؛ درباره چیزهایی شهادت می‌دهد که مدعی است، آنموقع در کنار لاجوردی نبوده است، اما لابد در زندان‌های دیگر بوده است.

سفر به شمال

زندانی که او تحت ریاست لاجوردی توصیف می‌کند، کم از بهشت ندارد. مظفر الوندی به یاد می‌آورد که «شخصاً ۳۰۰ تا بچه مجرم و بزه‌کار را ۲ هفته بردم کنار دریا و خود آقای لاجوردی هم با خانواده کنار ما بودند. هر جا که می‌رفتیم با خانواده می‌آمد که این حضورها داستان‌های خاص خودش را دارد و فصل جدیدی بود». سفری که البته برای بسیاری از شهروندان امکان پذیر نیست، زیرا بازنشستگان در شعارهایشان به تاریخ ۳۱ مرداد گفتند: «خط فقر چهار میلیون، حقوق ما یه میلیون» [تظاهرات بازنشستگان، ۳۱ مرداد؛ «کارگر، دانشجو، معلم، اتحاد اتحاد»]

جلاد

اما بلافاصله مظفر الوندی نقشه را لو می‌دهد؛ هدف این است که به مخاطب درون نظام گفته شود که لاجوردی کسی را اعدام نکرده است. آخر خامنه‌ای می‌خواهد کسی لاجوردی را جلاد، خطاب نکند و آنقدر در درون نظام بر سر لاجوردی شبهه ایجاد شده است که او در دیدار با سازندگان «ماجرای نیمروز» سفارش یک فیلم درباره لاجوردی می‌دهد؛ شاید یک فیلم سپاه، لاجوردی را تطهیر! کند. [«ماجرای نیمروز» و شادی خامنه ای از دیدن صحنه های کشتار]

دادستان؟!

مظفر الوندی می‌گوید: «خیلی‌ها فکر می‌کنند که آقای لاجوردی خودشان حکم می‌دادند در حالی که ایشان به‌عنوان دادستان کیفرخواست ارائه می‌دهد و دادگاه حکم‌ نهایی را صادر می‌نمود.»
هر کس تصاویر تیم لاجوردی، محمدی گیلانی را در صحنه‌هایی که مظفر الوندی آنها را دادگاه! توصیف کرده است، دیده باشد، تنها چیزی که در ذهن او نقش نمی‌بندد، تصویر دادگاهی مرکب از دادستان! و قاضی! است، صحنه بیشتر شبیه به محاکمه‌های صحرایی برای محو کردن دشمنان نظام، از روی زمین است. و پشت صحنه البته بیشتر هولناک است؛ لاجوردی، کابل و پاهای خونی زندانی به بهانه تعزیر.

آکواریوم

مظفر الوندی در میان قصه پردازی‌هایش به چند واقعیت تاریخی نیز اذعان می‌کند. او به یاد می‌آورد وقتی که گالیندوپل را نظام برای سفیدسازی اعمالش در زندان‌ها، در ایران پذیرا می‌شود، به ناچار، دست به صحنه پردازی‌هایی می‌زند، در نتیجه در صحنه پردازی «حتی در بعضی زندان‌ها افراط هم کرده بودند، مثلاً در یکی از زندان‌ها آکواریوم گذاشته بودند.»
اما بالاتر از این، لاجوردی تصمیم داشته است که زندان را به اردوگاه کار اجباری تبدیل کند، طرحی که به طور کامل موفق به اجرای آن نمی‌شود. مظفر الوندی می‌گوید: لاجوردی «به‌دنبال این بود که قوانینی را ایجاد بکند که زندانی‌ها به‌اجبار کار کنند»، «حتی به شخص آقای هاشمی که در زمان شاه با هم زندان بودند گفته بود «شما به ما اختیاراتی بدهید، دیگر از بودجه دولتی در زندان‌ها استفاده نمی‌کنیم».»

سواد!

احمدی شاهرودی که در دهه۶۰ «حاکم شرع» خوزستان، و کهگیلویه و بویراحمد بود، شهات می‌دهد که فقط با یکماه آموزش! در این مواضع قرار گرفت، و در روز به ۱۰۰ پرونده رسیدگی می‌کرده است، [احمدی شاهرودی، دروغ و شهادت تاریخی آقای منتظری] با همین یک نمونه می‌توان به تصویری از سطح دانش قضایی در نظام قضایی جمهوری اسلامی! دست یافت. اما توقع موجودیت دانش قضایی در بین کادرهای قضایی نظام یا زندانبان‌های آن، توقع بی‌جایی است، زیرا آنها حتی دیپلم هم نداشتند.
مظفر الوندی شهادت می‌دهد در سال ۶۸، ۷۰ درصد کارکنان «سازمان زندان‌ها»، «بدون گزینش‌های علمی جذب شده بودند و زیر دیپلم بودند».

زندانبانی اسلامی!

مظفر الوندی از زبان بختیاری که بعدها جایگزین لاجوردی در «سازمان زندان‌ها» می‌شود، در توصیف لاجوردی می‌گوید: «فونداسیون زندانبانی اسلامی را آقای لاجوردی انجام دادند». [تسنیم ۱ شهریور ۹۶] این دقیق‌ترین توصیف از کسی است که در ولایت فقیه با کلمات شکنجه و اعدام مترادف است. [لاجوردی، شکنجه و اعدام؛ کلمات مترادف]

نظرات

پربیننده ترین

سخن روز: خامنه‌ای و روحانی؛ یأس و درماندگی به‌زبان معکوس

قتل‌عام ۶۷ ـ فراتر از شقاوت ـ شماره ۳۰