یوسف فروتن؛ از «پروفسور نپ» تا احکام مجاهدین خلق
مشروع!
«سردار» یوسف فروتن «اولین سخنگوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رئیس زندان اوین در دهه۶۰» یکی دیگر از سوژه های مصاحبه گران «تسنیم» درباره دهه۶۰ است تا از میان زوایای کلمات او نشان دهند که کشتارهای آن دوران امری مشروع! و صحیح! بوده است.
«بروفسور نپ»
فروتن میگوید از «فعالان دانشجویی در آلمان و عضو اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا بود و کنار شهید بهشتی به فعالیت میپرداخت.» او آنقدر از دانش سیاسی و اجتماعی برخوردار است که «برنامه جدید اقتصادی» (New Economic Policy) که به اختصار «نپ» (NEP) نامیده میشود و در اوایل برپایی دولت شوروی در آن سرزمین به اجرا درمیآمد را «طرح پروفسور نپ» میداند و برای اولین بار در تاریخ مدعی میشود که او «ایدئولوگ استالین و لنین بود» که طی این طرح «حدود ۲۵ـ۳۰ میلیون آدم کشتند یعنی قتلعام چند ده میلیونی تا موفق شدند.»
«بروفسور نپ»
فروتن میگوید از «فعالان دانشجویی در آلمان و عضو اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا بود و کنار شهید بهشتی به فعالیت میپرداخت.» او آنقدر از دانش سیاسی و اجتماعی برخوردار است که «برنامه جدید اقتصادی» (New Economic Policy) که به اختصار «نپ» (NEP) نامیده میشود و در اوایل برپایی دولت شوروی در آن سرزمین به اجرا درمیآمد را «طرح پروفسور نپ» میداند و برای اولین بار در تاریخ مدعی میشود که او «ایدئولوگ استالین و لنین بود» که طی این طرح «حدود ۲۵ـ۳۰ میلیون آدم کشتند یعنی قتلعام چند ده میلیونی تا موفق شدند.»
درک دهه۶۰
«سردار» فروتن علاوه بر شناخت «پروفسور نپ»، مدعی است که به درک! دهه۶۰ نائل شده است و در مقابل او «بسیاری از دولتمردان» «واقعیات دهه۶۰ را نفهمیدند» زیرا آنها «اعتقاد قلبی ندارند.» او کسانی را به بی اعتقادی متهم میکند که به تعبیر کوشکی ـ از بخش امنیتی نظام ـ بیشترین احکام اعدام را در دهه۶۰ صادر کرده بودند. [کوشکی، افق و قتل عام دهه ۶۰] آیا آنها بی اعتقاد! هستند یا در دنیای بیرون از ذهن آنها چیزی تغییر کرده است؟ پدیده ای که در دنیای سیاست از آن به توازن قوا یا توازن نیروها تعبیر میکنند و میتواند عقاید افراد و کارکردهایشان را دگرگون کند.
بندهی توازن قوا
«سردار» فروتن کاشف «پروفسور نپ» و درک کننده دهه۶۰ تقریبا از هیچ سابقه مبارزاتی جدی، در پیش از انقلاب۵۷ برخوردار نبود، او نیز به مانند بسیاری از یارانش که با خمینی بیعت کردند در زمانی که توازن قوا علیه شاه چرخید در کسوت «انقلابیون»! درآمد. او نیز همچون آنهایی که مورد خرده گیری اش قرار میگیرند که چرا دهه۶۰ را درک نکردند، خود بندهی توازن قواست.
بی سابقه
«سردار فروتن» سابقه مبارزاتی خود را اینگونه توصیف میکند: «من از اول سازمان مجاهدین را کم و بیش میشناختم و خیلی از مواقع دفاع هم میکردم. این مسائل البته برای همان اوایل بود. رابطه تشکیلاتی نداشتم. هیچوقت بهعنوان عضوی از این سازمان نبودم و تنها طرفداری میکردم. باید بگویم که بنده از ابتدا وارد جریانها بهشکل کامل و تماموقت نمیشدم.
وقتی از شکنجه کردن حسن و محبوبه یا برادران رضائیها و... خبردار شدم، از چگونگی مبارزات افرادی چون بدیعزادگان، سعید محسن و... خبردار میشدم، خیلی تحسین میکردم و بهخاطر دارم که بهدور از چشم صاحبخانه در سرمای زمستان شهر هامبورگ آلمان از اطاق بیرون میرفتم و گاهی در برف برای مدتی مینشستم و به خودم نهیب میزدم که «تو کجا و اینها کجا؟ چطور میتوانی در اطاق گرم و تختخواب گرم بخوابی؟!».»
همکاری با ساواک
فروتن البته با ساواک هم همکاری میکرد و به آنها تعهد جاسوسی در هامبورگ را داده بود. فروتن میگوید: «من اواخر سال ۱۳۵۶ به ایران آمدم. رشته اول بنده نقشهکشی عالی و رشته دوم تأسیسات بود. بنده تمام واحدهایم را پاس کرده بودم ولی پایاننامه خود را تنظیم نکرده بودم، در همین شرایط بهدلیل اینکه ساواک از فعالیتهای من علیه رژیم شاه در هامبورگ خبر داشت و میدانست که من فرد تحصیلکردهای هستم، سعی در جذب من داشت و میخواست که بهنوعی جاسوس آنها در هامبورگ باشم.
به هر حال طی مشاورهای که با مرحوم هاشمی رفسنجانی داشتم، او به من گفت «عیبی ندارد، شما برو تعهد بده تا به فعالیتهایت بتوانی برسی». به او گفتم «اگر تعهد بدهم پایم گیر میشود» و او گفت «من هم از این تعهدات زیاد دادهام! اتفاقی برایت نمیافتد»، مثلاً میگفت «من تعهد دادم روی منبر سخنرانی نکنم ولی ایستاده سخنرانی کردم». (میخندد)»
نفاق!
فروتن ـ جاسوس سابق ساواک ـ در دورانی که در کسوت «انقلابی گری»! درمیآید به یکی از نزدیکان لاجوردی تبدیل میشود. لاجوردی شناخته شده ترین چهره ای است که به اعدام و شکنجه مجاهدین خلق در دهه۶۰ مبادرت کرده بود. فروتن در مورد گناه مجاهدین خلق میگوید: «تمام مشکلات ما با این گروه از ابتدای تشکیل سازمان مجاهدین تا همین امروز بر سر اعتقاد نداشتن آنها به ولایت فقیه است.» و «یکی از ویژگیهای بارز» لاجوردی «منافقشناسی بود، ۲، ۳ مرتبه با فردی نشست و برخاست میکرد درجه نفاق او را میسنجید.» از آنجایی که مجاهدین خلق به ولایت فقیه اعتقادی نداشتند پس از نظر لاجوردی دارای «درجه نفاق» بالا بودند.
احکام زندان
در نتیجه زندانی های مجاهدین خلق از لحاظ حکمی که در زندان میگرفتند به دو دسته تقسیم میشدند؛ «یک عده از زندانیهای آنها حکم گرفته بودند ولی حکمشان قطعی نشده بود که به اینها محکومین سر موضعی میگویند. اینها کسانی هستند که دو حالت دارند؛ یا شک دارند و هنوز قطعی نگفتهاند که «ما نادم هستیم» یا نگفتهاند که «ما چه جرایمی را انجام دادهایم». عدهای دیگر هم هستند که سر موضع خودشان میمانند و اصلاً هم از کارهای خودشان پشیمان نیستند.» به عبارت دیگر حکمی که علیه آنها صادر میشد مشابه احکامی که در سایر نظام های قضایی درباره افرادی که جرمشان اثبات میشود نیست، زیرا در اساس جرم مجاهدین خلق اعتقاد نداشتن به ولایت فقیه است و این جرمی نیست که از طرف خمینی و پیروانش قابل گذشت باشد در نتیجه صدور احکام در این نظام قضایی با هدف محو عقیدتی یا فیزیکی زندانی صورت میگیرد.
مرور زمان!
فروتن از «پروفسور نپ» ـ شخصی که وجود نداشته است ـ آغاز میکند تا بی اطلاعی خود از تحولات تاریخی را به همه نشان دهد اما او با برعهده گرفتن سهمی از جنایت علیه بشریت در دهه۶۰، خود را در تاریخ به ثبت داده است، شاید لازم باشد که گاه با خود یادآوری کند که «جنایت علیه بشریت مشمول مرور زمان نمیشود» و نمیتوان افراد را به خاطر بی اعتقادی به ولایت فقیه کشت.
نظرات