مرتضی بختیاری معاون رئیسی؛ درباره اعدام های تابستان ۶۷

سوابق
تسنیم در دوم مرداد مرتضی بختیاری را به صحنه آورد تا اعلام کند اعدام شدگان دهه۶۰ «جلاد»! بوده اند. مرتضی بختیاری «در ابتدای انقلاب به‌دعوت شهید قدوسی وارد مسئولیت‌های قضایی شد.» در کارنامه کاری اش «معاونت اداری و مالی دادسرای انقلاب تربت حیدریه، جانشین دادستان انقلاب کاشمر، دادستان انقلاب بیرجند، قائن و نهبندان، مدیرکل دادگستری استان فارس، رئیس سازمان زندان‌ها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور (۱۳۷۶ـ۱۳۸۳)، استانداری اصفهان و وزارت دادگستری و عضویت در هیئت امنای کمیته امداد وجود دارد.»
مرتضی بختیاری از نزدیکان لاجوردی بود و در سازمان زندان ها نیز جایگزین وی شد. اکنون او «قائم‌مقام آستان قدس» است یعنی معاون ابراهیم رئیسی؛ نقطه مشترک هر دوی آنها، دخالت مستقیم در کشتارهای دهه۶۰ است.

پیش از انقلاب
مرتضی بختیاری نمی‌تواند نقش و جایگاه مجاهدین خلق در پیش از انقلاب۵۷ را انکار کند. او به ناچار اذعان می‌کند که «من هرگاه تفسیر سوره فتح و محمد(ص) مجاهدین را می‌خواندم لذت می‌بردم.» و درباره کتاب امام حسین مجاهدین می‌نویسد: «کتاب قیام امام حسین (ع) احمد رضایی را می‌خواندم احساس می‌کردم در مبارزه عقب هستم.» مرتضی بختیاری شاید عامدانه پنهان می‌کند که نویسنده واقعی کتاب «امام حسین»، مسعود رجوی بود اما او نمی‌تواند به این واقعیت اذعان کند زیرا می‌خواهد نشان دهد که او «منحرف شده است».
مرتضی بختیاری می‌گوید: «نمی‌خواهم بگویم حنیف نژاد با رجوی یکی است یا احمد رضایی و بدیع زادگان با رجوی یکی هستند، آنها با عقیده در راه اسلام بودند اما وقتی ایدئولوژی،‌ ایدئولوژی اسلام ناب نباشد ادامه آن به اینجا می‌رسد.»

منحرف!
چرا مرتضی بختیاری مجاهدین خلق و مسعود رجوی را منحرف می‌داند؟ آنها از چه چیزی انحراف پیدا کرده بودند؟
مرتضی بختیاری به نمونه ای از برخورد مجاهدین در داخل زندان پیش از پیروزی انقلاب ۵۷ اشاره می‌کند که نشان می‌دهد مجاهدین خلق کارکرد و نقش اجتماعی نیروها را ملاک برخورد با آنها قرار می‌دادند و هرگز به دنبال تفتیش عقاید نبوده اند.
مرتضی بختیاری می‌گوید: مجاهدین خلق، «چریک های فدایی خلق» را «نجس نمی‌دانستند و در زندان آنها لباس‌های اینها را می‌شستند و اینها لباس‌های آنها را! این یکی از مواردی بود که آن رگه‌های انحراف» آنها را مشخص می‌کرد.
در همان مقطع معدود پیروان خمینی در زندان، مارکسیست ها را نجس می‌دانستند؛ موضعگیریی که البته در جهت تمایل ساواک بود و موجب ایجاد تفرقه در صفوف نیروهای مبارز می‌شد. مجاهدین خلق در همان مقطع به پیروان خمینی گفتند: اعلام نجاست بخشی از نیروهای مبارز توسط شما راهتان را به سمت همکاری با ساوک خواهد کشاند. پیش بینی مجاهدین محقق شد و سرانجام پیروان خمینی با ساواکی ها نزدیک شده و در نهایت سرانشان در نمایش اعلام «سپاس شاهنشاها» از «عفو ملوکانه» برخوردار شده و از زندان بیرون آمدند. از همان زمان لاجوردی به خون مجاهدین تشنه شد که چرا مارکسیست ها را نجس ندانستند.

انحراف! بزرگتر
اما انحراف! بزرگتر و اصلی تر مجاهدین خلق و مسعود رجوی از نظر مرتضی بختیاری عدم اعتقاد به خمینی بود. مرتضی بختیاری می‌گوید: «اینها یقینا به امام اعتقاد نداشتند.» به عبارت دیگر: مجاهدین خلق به ولایت فقیه اعتقاد نداشتند. گناهی که البته از نظر خمینی نابخشودنی بود و حکم اعدام را برای همه‌ی آنها صادر کرد. [علی فلاحیان در مصاحبه با دهباشی؛ دهه۶۰ و اعدام برای همه]

تشکیلات
مرتضی بختیاری به گسترش مجاهدین خلق و قدرت تشکیلاتی آنها اذعان کرده و می‌گوید: «پیچیدگی تشکیلاتی در اینها واقعا عجیب بود» «آنقدر پیچیده بود که به زحمت می‌توانستیم بفهمیم اینها کجا عامل دارند».

روایتی تازه
مرتضی بختیاری به روایتی جدید از اعدام های ۶۷ دست می‌زند. استدلالی که در نگاه نخست شاید مضحک به نظر آید اما از طرف دیگر نشان می‌دهد که او نیز به مانند سایر همکارانش نمی‌تواند از اعدام های ۶۷ دفاع کند.

غیر قابل توجیه
فلاحیان اخیرا در مصاحبه با دهباشی وقتی در مورد قتل عام ۶۷ مورد پرسش قرار می‌گیرد، اعلام می‌کند که در آن مقطع شغل دیگری داشته است. مشابه همین موضعگیری توسط رازینی نیز صورت می‌گیرد. [رازینی؛ برگرداندن ورق با اعدام] حتی ابراهیم رئیسی که نقشش در قتل عام ۶۷ غیر قابل انکار است استدلال می‌کند که او حکم اعدام صادر نکرده است و تنها تشخیص می‌داده است که چه کسی سر موضع هست یا نیست زیرا احکام را قبلا خمینی صادر کرده بوده است. و همه آنها با هم با پناه بردن به فتوای خمینی از خود سلب مسئولیت می‌کنند.

پوتین
داستان مرتضی بختیاری اما بیشتر شبیه به فانتزی هایی است که شاید فقط او در دوران کودکی اش شنیده یا دیده باشد. مرتضی حیدری می‌گوید: «اینها در داخل زندان در سال ۶۷ پوتین‌ها در پایشان بود و گفتند، آنها(ارتش مجاهدین) به تهران می‌آیند.»  و در جای دیگری می‌گوید: «وقتی عملیات مرصاد به آن نقطه‌ رسید، برخی در داخل زندان پوتین پایشان کرده بودند که به یاری رجوی بروند.»
مرتضی بختیاری توضیح نمی‌دهد که چگونه ممکن است در زندان ها در اختیار زندانی پوتین قرار گرفته باشد. اما داستان سرایی او در اینجا متوقف نمی‌شود. مرتضی بختیاری می‌افزاید: «نظام هر کاری کرد اینها از موضعشان پایین نیامدند و صریح اعلام کردند می‌خواهند به افرادی که از مرز رد شدند، بپیوندند.»

۷هزار
مرتضی بختیاری می‌افزاید: «در همان شرایطی که حکم امام رسید تا منافقینی که بر سر موضع پافشاری دارند اعدام شوند، حدود ۷ هزار نفر را در کنار آن داریم که آزاد شدند.» او از ۷ هزار اعدام نشده یاد می‌کند اما نمی‌گوید کسانی که اعدام شدند چه تعداد بودند و این افراد پوتین «پوشیده» در زندان به چه صورت اعدام شده و در کجا دفن هستند. او همچنین از کسانی که «حکم امام» را اجرا کردند اسمی نمی‌برد.
زدن خود!
داستان پوتین های مرتضی بختیاری آنجایی بیشتر رنگ «واقعیت»!‌ به خود می‌گیرد که او شکنجه در زندان را یکسره منکر می‌شود و اعلام می‌کند که «منافقین در زندان خودشان را می‌زدند، عکس‌برداری می‌کردند، بعد این عکسها را برای آیت‌الله منتظری فرستادند که در زندان با ما اینگونه رفتار می‌کنند.».
بختیاری نمی‌گوید که مجاهدین خلق چگونه در زندان از دوربین برخوردار شده بودند؟ همچنین اطلاع نمی‌دهد که چه کسی و از کجا چنین گزارش مصوری برای آقای منتظری ارسال کرده بود؟

روایت
روایت مرتضی بختیاری از دهه۶۰ و تابستان ۶۷ از داخل زندان ها را می‌توان اینگونه خلاصه کرد: جریانی که در زندان خودشان را شکنجه می‌کردند و از آن عکس تهیه کرده و برای آقای منتظری می‌فرستادند، در مرداد ۶۷ پوتین به پا کرده و می‌خواستند به نیروهای مجاهدین در نواحی مرزی به پیوندند، نظام از اینها می‌خواهد که دست بردارند و آنها دست بر نمی‌دارند و نظام به جز ۷ هزار نفر سایرشان را اعدام می‌کند.

مالک و مستاجر
مرتضی بختیاری وقتی به طرح مالک و مستاجر می‌رسد، به ناچار پرده را از گوشه ای از واقعیت زندان ها و اعدام ها در دهه۶۰ کنار می‌زند. او می‌گوید: «یکی از کارهایی که شهید لاجوردی کرد، این بود اینها را از خانه‌های تیمی بیرون بکشد و به همه بنگاه‌ها اعلام کرد که اگر شما به اینها خانه بدهید و مشخص بشود که اینها در خط نفاق هستند حکم شما مانند حکم آنهاست.» بنگاه دارها از اینکه حکمی به مانند مجاهدین خلق دریافت کنند بسیار ترسیدند و همین «باعث شد که گزارش‌هایی آمد و خیلی از آنها دستگیر شدند و بخش بزرگی از خانه‌های تیمی از این طریق لو رفت». او البته تصریح می‌کند که مجاهدین خلق «از طریق اعتراف هم‌بندی‌هایشان» لو نرفته اند.

واقعیت
بسیاری از شاهدان آن دوران تایید می‌کنند که بسیاری از بنگاه دارها به صراحت به اجاره کنندگان می‌گفتند که کدام خانه تحت نظر کمیته و سپاه قرار دارد تا آنها در دام کمیته و سپاه نیفتند.
همین شاهدان تایید می‌کنند که پیشبرد طرح «مالک و مستأجر» بر اثر حملات بی رحمانه سپاه به بنگاهها، هتلها و مسافرخانه‌ها، و گماشتن جاسوس و بسیجی در آنها برای تعقیب مجاهدین خلقی بود که از این امکانات می‌خواستند استفاده کنند.

حقارت
مرتضی بختیاری زمانی که از داستان سرایی هایش درباره افراد «پوتین پوشیده» برای رفتن به مناطق مرزی فارغ می‌شود به ناچار به یاد حقارتی که از خواندن کتاب «امام حسین» به او دست می‌داده می‌افتد و تصریح می‌کند که مجاهدین خلق «به اسم آیات قرآن و به اسم فضل‌الله المجاهدین جنگ می‌کردند که انقلاب ما را بشکنند و نظام را سرنگون بکنند.»

نظرات

پربیننده ترین

گرانی سازمان داده شده حکومتی در ایران

روایت مدال افتخار

روستاها؛ رها شده در بیداد فقر!