جنگ قدرت به نقطه کانونی راه برده است


حسن روحانی در پاسخ به‌حملات سنگین روزهای اخیر باند خامنه‌ای، روز پنجشنبه (اول تیر) طی یک سخنرانی، بار دیگر علیه خامنه‌ای و سپاه پاسداران ، نیش و کنایه‌هایی زد

روحانی به‌شکاف به‌وجود آمده در رأس رژیم بر اثر «کم تحملی» رقیب اشاره کرد و گفت: «برخی از ما فکر می‌کنیم که بالاسر مردم فرمان می‌دهیم و مردم مجری فرمان هستند. پیامبر و امامان، خودشان هم این‌چنین نبودند». روحانی در عین‌حال برای رفع و رجوع حرفهای خود در مورد «ولایت و حکومت» خواستار به‌رسمیت شناخته شدن خود توسط باند رقیب شد و ادامه داد: «میدان باید میدان تحمل باشد و همدیگر، افکار و سلایق مختلف را تحمل کرده، بپذیریم و به‌رسمیت بشناسیم».

روحانی در مورد سیطره سپاه پاسداران بر همه شئون اقتصادی کشور گفت: «بخشی از اقتصاد دست یک دولت بی‌تفنگ بود که آن را به‌یک دولت با تفنگ تحویل دادیم، این اقتصاد و خصوصی‌سازی نیست». (1) روحانی با دادن نشانیهای بیشتری از سپاه پاسداران که به‌عنوان بازوی اصلی خامنه‌ای بر همه اهرمهای قدرت و غارت چنگ انداخته، افزود: «مردم از آن دولتی که تفنگ نداشت می‌ترسیدند، چه برسد به‌این‌که اقتصاد را به‌دولتی دادیم که هم تفنگ دارد و هم رسانه را در اختیار دارد و همه چیزی دارد و کسی جرأت ندارد با آنها رقابت کند».

اگر چه روحانی یک روز در میان تلاش می‌کند این‌گونه شکوه و شکایتها را با بیان سرسپردگیش بهولایت فقیه متعادل کند، اما ولی‌فقیه که موقعیت خودش را بسیار ضعیف و بحرانی می‌بیند تاب تحمل همین مقدار از سخنان بی‌مقدار رئیس جمهورش را نداشت و پاسخش به این حرفها بسیار سریع، سنگین و بی‌سابقه بود؛ روز بعد از این اظهارات، ولی‌فقیه ارتجاع ، فرصت نمایش به‌اصطلاح روز قدس را مغتنم شمرد و با آوردن نیروهای «آتش به‌اختیار» خود، روحانی را که در راهپیمایی روز قدس شرکت کرده بود با شعارهای «روحانی، بنی‌صدر پیوندتان مبارک!» «مرگ بر آخوند آمریکایی!» و «مرگ بر منافق!» مورد تهاجم قرار داد. به‌این ترتیب منازعه و جنگ قدرت در رأس نظام، با کشیده شدن به‌سطح خیابان، به‌مدار جدیدی بالغ شده است.

اگر تا پیش از این و در جریان تبلیغات انتخاباتی، جنگ قدرت در رأس نظام، در پوششهایی مانند رو کردن متقابل پرونده‌های دزدی و چپاول، یا در پوشش دعوا بر سر سند2030 ملل‌متحد پوشانده می‌شد، این جنگ اکنون بدون هیچ پوشش و پیرایه‌یی به‌نقطه کانونی قدرت راه برده است. چرا که روحانی با اتکا به‌پیروزی خود در نمایش انتخابات و در حالی که خود را نماینده و سخنگوی اکثریت، قلمداد می‌کند و سهمی متناسب با آن از قدرت می‌خواهد و از آنجاکه حریف تن نمی‌دهد، با مطرح کردن بحث حکومت و ولایت و تفاوت آنها با یکدیگر، کانون استبداد دینی ولی‌فقیه را که خود از ابتدا از مبلغین آن بوده، شیادانه در جنگ قدرت نشانه رفته است.

روحانی در این جنگ، با محذور و تناقض دردناکی روبه‌روست، زیرا در حالی که به‌شدت مراقب است که اصل ولایت فقیه به‌عنوان ستون نگهدارنده فاشیسم دینی حاکم که خود او نیز بر آن سوار است، صدمه نبیند، اما در عین‌حال ناگزیر است برای حفظ موقعیت خود و برای متوقف کردن تهاجمات رقیب، وارد این مقولات هم بشود تا رقیب مهاجم را که نمی‌خواهد شکستش در نمایش انتخابات را بپذیرد و بخشی از قدرت خود را واگذار کند، واپس بنشاند.

خامنه‌ای نیز با این تناقض و محذور مواجه است که از طرفی به‌شدت از تحریک «گسلها» ی اجتماعی موجود واهمه دارد و می‌داند علنی کردن شکاف در رأس رژیم چه پیامدهای فاجعه‌باری برای نظام می‌تواند داشته باشد، تلاش می‌کند تاآنجاکه میسر است این گره را نه با دندان، بلکه با دست یعنی با هشدارها و تهدیدهای تلویحی باز کند؛ از این رو ابتدا در دیدار با سران و کارگزاران سه قوه (در روز 23خرداد) و با اشاره سربسته به‌سرنوشت بنی‌صدر به روحانی هشدار می‌دهد و چون کارساز نمی‌شود، این هشدار را با ساختن و انتشار کلیپی از جریان عزل بنی‌صدر که در آن خود روحانی هم از ضرورت عزل صحبت می‌کند تکرار می‌کند و چون این هم نتیجه نمی‌دهد، نیروهای گوش به‌فرمانش را با شعارهای «مرگ بر...» به‌خیابان می‌فرستد.

جنگ قدرت میان ولی‌فقیه و رئیس‌جمهور نظام، اگر ‌چه بر اساس تعارضات ساختاری نظام ولایت فقیه، سابقه‌یی دیرینه دارد، اما در حال حاضر به‌علت شرایط کاملاً متفاوت داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی از حساسیت و ظرفیت انفجاری فوق‌العاده‌یی برخوردار است؛ این شرایط خطیر و متفاوت با عبارت «تغییر دوران» بیان می‌شود. تغییر دوران در منطقه‌ و جهان، با پایان «دوران طلایی اوباما» یا پایان سیاست مماشات قرین است و یک شاخص آن تصویب تحریمهایی است که بسا سخت‌تر و فراگیرتر از تحریمهای پیش از برجام، چشم‌انداز فلج کامل اقتصادی را در برابر رژیم قرار داده است.

تغییر دوران در بعد اجتماعی نیز خود را در پیشروی جنبش دادخواهی بارز کرده است که نتیجه و شاخص آن در نمایش انتخابات، تحمیل شکستی سنگین و ذلت‌بار به‌ولی‌فقیه ارتجاع و از دور خارج کردن کاندیدای مورد نظرش، رئیسی جلاد بود؛ شکستی که خود خامنه‌ای تحت عنوان «عوض شدن جای جلاد و شهید» به‌آن اعتراف کرد.

به این ترتیب جنگ قدرت میان خامنه‌ای و روحانی نه در خلأ، بلکه در ملأیی که مجاهدین و مقاومت سازمان‌یافته ایران در آن حضوری تعیین کننده دارند، صورت می‌گیرد؛ همان حضوری که آخوند انصاری معاون حقوقی روحانی را وامی‌دارد که بگوید مجاهدین پشت شعارها علیه روحانی در روز قدس بودند؛ (2) تا به‌این وسیله به‌باند خامنه‌ای تفهیم کند که سود برنده نهایی این جنگ قدرت چه نیرویی است.

نظرات

پربیننده ترین

سخن روز: خامنه‌ای و روحانی؛ یأس و درماندگی به‌زبان معکوس

قتل‌عام ۶۷ ـ فراتر از شقاوت ـ شماره ۳۰