پس از ۳۸سال باز هم چماقداری


ماجرای فحاشی چماقداران باند خامنه‌ای به حسن روحانی و برخی همکارانش در نمایش موسوم به روز قدس آنهم وسط خیابانهای تهران هنوز نقل محافل باند روحانی است. تقریباً تمامی رسانه‌های این باند یکی دو مقاله در این باره چاپ زده‌اند و برخی مانند روزنامه حکومتی بهار حتی تا 4مقاله هم در یک شماره خرج این قضیه کرده‌اند. حرکتی که نشاندهنده عمق گزیدگی‌شان از خامنه‌ای و دستجات اوباشش است.

پخش گسترده تصویر سردسته اوباشی که گریبان روحانی را وسط خیابان گرفته بود، در مراسم شب قبل خامنه‌ای جای هیچ تردیدی برای حتی ساده‌لوح‌ترین آدم‌ها هم باقی نگذاشت که: کار کار خود خامنه‌ای است!

بویژه که سردسته اوباش با ویلچر درست در همانجایی از راهپیمایی سروکله‌اش پیدا شد که روحانی از ماشینش پیاده شد تا چندتا عکس و فیلم تبلیغاتی ازحضورش در مراسم روز کذایی قدس بگیرد و برود!

تقارنی که نشان از تبانی پاسداران تیم حفاظت روحانی با چماقدارهای بیت آقا و طراحی کامل ماجرا می‌داد. واقعیتی که از چشم هرکس پنهان بماند از چشم کسانی که خود در دهه‌های قبل به‌ویژه دهه 60 در شمار آمران و عاملان چماقداری آن سال‌ها بوده‌اند، نمی‌تواند پوشیده بماند.
 


عبداله نوری یک مقاله نوشته و سؤال کرده: آیا زمان آن نرسیده که برای همیشه به حساب‌شان (یعنی حساب چماقداران مربوطه) رسیده شود؟!

یکی دیگر، داستان فحاشی به روحانی را نوک کوه یخ نامیده و به کل کوه چماقداری توجه داده!

سومی اسم مقاله‌اش را گذاشته بازتاب ناهنجاریهای قدرت در خیابان!

و چهارمی گفته: این‌هایی که می‌گوییم ”خودسر“ خود‌جوش نیستند، یعنی همینطوری تصادفی و محظا لله سروکله‌اشان برای چوبکاری روحانی و باندش پیدا نشده!

ربیعی وزیر کار روحانی که سربازجوی کهنه کار وزارت اطلاعات در همان سال‌های دهه 60 است (با اسم عباد) با همان اطلاعاتی که از گذشته و حال دارد به خوبی می‌داند که این جماعت اساساً خودجوش نیستند و همین‌ را هم نوشته و منتشر کرده.

تا این‌جا بازگویی داستان جمعه و برخی واکنش‌های باند روحانی به آن بود. خوب است که کمی هم به سابقه سرطان
 حکومتی بپردازیم که خمینی علاقه زیادی به آن داشت. خمینی چماقداران دهه 60 را فرزندان خودش می‌نامید و در روزگاری که همه مردم حتی پسر خودش احمد خمینی هم از رابطه داشتن با آن اظهار برائت کرده، آنها را محکوم می‌کردند و وزارت کشور خمینی هم ناگزیر از اعلام مرزبندی با آن بود (موضع‌گیری میرسلیم در قبال حمله اوباش پاسدار به میتینگ امجدیة مسعود رجوی)، باز این خمینی بود که یک‌ تنه به میدان می‌آمد و از آدم‌کش‌های چماقدارش حمایت می‌کرد و آنها را پدرانه زیر عبای خونین خودش می‌گرفت!

در همان زمان مجاهدین خلق با وجود این‌که دهها تن از هوادارانشان توسط همین اوباش چماقدار کشته شده بودند، بارها و بارها رسماً اعلام کردند که تمامی اطلاعات مربوط به سازمان کار و محل توجیه و... آمران سازماندهی چماقداران را با اسم و رسم می‌شناسند و اطلاعات آنها را بارها به مقامات مسؤل رژیم داده‌اند و حتی وقتی هیچ واکنش قانونی ندیدند با دادن آدرس محل اتاق کار سران چماقداری آن روزگار در دفتر مرکزی حزب جمهوری (اتاق کار اسداله بادامچیان و...) تلاش کردند قضیه اوباش حزب‌الهی را که آن روزگار به ”فالانژ“ معروف بودند به روش‌های قانونی حل و فصل کنند اما همین کسانی که این روزها فریادشان از چماقداران حزب الهی و بسیجی به آسمان بلند است، آن روزها نشسته بر کرسی ریاست و وزارت، با فرهنگی آکنده از هزل و تمسخر و به تاسی از امام‌شان خمینی می‌گفتند: چماق زبان و چماق قلم! از چماق واقعی بدتر است و خلاصه به زبان روشن به مجاهدین می‌گفتند: حرف نزنید تا چماق نخورید!

هادی غفاری و بادامچیان و دهنمکی و... آن روزها را اینک می‌توان در سعید قاسمی و سالک و جماعت عماریون و حسن عباسی و الله‌کرم و... دیدکه آن روزها خودشان عوامل میدانی چماقداری محسوب می‌شدند! مرشد آن‌روزشان شخص خمینی بود و مرشد امروزشان شخص خامنه‌ای است!

باند روحانی و عبداله نوری و ربیعی و... باید خدا را شکر کرده، روزانه یک نان خورده و صدتا خیرات کنند که فقط فحششان داده‌اند، چون خود بنا‌ به سابقه خدمت! در همین یکان! بهتر از هر کسی می‌دانند با یک باند جنایتکار سروکار دارند که به‌راحتی آب خوردن، آدم می‌کشند! فقط کافیست ”آقا “ اذن جهادشان دهد!

قلم به دست‌های تازه از راه رسیده‌ای هم که با لودگی تلاش می‌کنند سنت حسنه ؟! چماقداری را با نسبت دادن به توطئه عوامل (منافقین!) و نقشه استکبار و صهیونیزم و... از سرچشمه اصلی‌اش جدا نشان دهند خوبست بروند و حداقل کتاب ”غائلة چهاردهم اسفند “ تهیه شده توسط وزارت دادگستری جمهوری اسلامی ایران؟! با مقدمه ”پیر “ درگذشته اصلاحات؟! یعنی عبدالکریم موسوی اردبیلی را بخوانند تا ببینند بزرگ‌ترهایشان درباره منشأء چماقداری آن سال‌ها چه گفته‌اند و چگونه مسئولیت همه جنایتها و آدم‌کشی‌های آن سال‌ها را به عهده گرفته‌اند تا بیشتر از این حرف ”مفت “ به هم نبافند و بی‌جهت پای منافقین و استکبار و کذا و کذا! را به میان نکشند و به جای این لاطائلات کمی جرأت و شهامت برای خود دست و پا کنند و مستقیم بروند سراغ همکاران قدیمی خود و اصل ماجرا را از حاج سعید قاسمی و حسن عباسی و... . نهایتاً حضرت آقا سؤال کنند!

نظرات

پربیننده ترین

سرکوب و ادامه اعتراضات در هفته دوم مرداد

سخن روز: خامنه‌ای و روحانی؛ یأس و درماندگی به‌زبان معکوس