درباب مسایل مالی مجاهدین (از زری اصفهانی)

هیاهوی تازه ای که اضدا د مجاهدین در اینترنت برپاکرده اند برسر مسایل مالی مجاهدین است .برسر اینکه مجاهدین مال چه کسانی را خوردند و پول چه کسانی را گرفتند و چقدر ثروت های دیگران را به تاراج بردند و چقدر پایه های اقتصادی ممالک شرق وغرب را ویران کردند و خانه ها را به گرو گذاشتند و چقدر همه مردم چهار گوشه دنیا از آنها طلبکارند و تمامی پولدارهای دنیا از آنها دررنج و تعب اند . سوالاتی دراین رابطه با یی میل بدستم رسیده است . بخصوص دوستانی جوان که مرا ازطریق نوشته هایم درفیس بوک پیداکرده اند و به من محبت دارند بدلیل اینکه مرا مدافع مجاهدین شناخته اند از من پرسیده اند آیا راست است که مجاهدین پول دیگران را میخورند و پس نمیدهند ؟ و سردیگران کلاه میگذارند ؟ و چنین چیزهایی .
حقیقت اش من مدافع مجاهدین هستم و لی سخنگوی آنها نیستم و بالطبع نمیتوانم وکیل مدافع آنها باشم . اما بهرصورت من سالها با آنها زندگی کرده ام . زندگی تنگا تنگ و زیر یک سقف . از سقف خانه های هراسناک و بی خواب و پرکابوس تیمی در فاز نظامی گرفته تا سقف خانه های روستایی درکردستان که از بالا و پائین اش مار وعقرب و موش و کک و سایر موجودات خدا به سرو کولمان فرو میریخت . و همچنین زیرسقف زیرزمین هاو درداخل سنگرها در بغداد و دراشر ف و سایر جاها.
من پزشک بودم و همسرم دندانپزشک بود و میتوانستیم پول و پله زیادی بهم بزنیم . درشهرمان حتی مطب های مارا هم اقواممان آماده کرده بودند ولی ما به توفانی به اسم انسانیت پیوستیم . طوفانی که به جز کشته شدن و فرار و غربت و تبعید و نداشتن درآن . چیزی وجود نداشت .توفانی که درامواج اش همه چیز را نابود میکرد به جز وجدان انسانی را . به جز شرف و روح عصیانی را . به جز ایستادن دربرابر ستمگر و نه گفتن به شر وبدی و تزویر و دروغ و جهل و خرافات را
یکی از مجاهدین یک وقت دریک سخنرانی میگفت .از وقتی خبر کشته شدن فلسطینی ها و اشغال سرزمین هایشان به ما رسید دیگر مزه نان و پنیر هم تغییر کرد . دیگر هیچ لذتی درخوردن هم وجود نداشت و نه درخوابیدن و نه درعشق ورزیدن و نه در پول وثروت و حساب بانکی و خانه بزرگ و مسافرت و این چیزها
هیچ انسانی بعد از اینکه از این مدار بگذرد یعنی طعم نان وپنیرش با شنید ن خبر گرسنگی انسان های دیگر تغییر کند دیگر نمیتواند به گذشته برگردد . دیگر نمیتواند از یک مبارز ضد بورژوا به قول آن زمان های ما به یک خرده بوژوا وبورژوا بدل شود . دیگر نمیتواند زندگی آرام و رام طبقه متوسط درهرگوشه دنیا را داشته باشد زیرا که چشم هایش درهر کوچه و درهر گذر و هر خیابان کارگرانی را می بیند که عرق ریزان درجستجوی نان شب خود رنج می برندو همیشه بقول معروف هشت شان گرو نه -9-شان است . هرگاه که معدنی منفجر میشود و چند کارگر درزیر انبوهی سنگ و خاک مدفون میشوند نفرت از سرمایه داری و نفرت از سرمایه و نفرت از پول و پولدارها زنده میشوند . وقتی کسی با مبارزه طبقاتی آشنا میشود و آن را بدرستی درک میکند دیگر نمیتواند درجامعه سرمایه داری آسوده و آرام زندگی کند و از زندگیش لذت ببرد . تلخی نداشتن دیگران سخت تر و گزنده تر از فقر خود آدمی است . این چیزیست که من سالیان سال تجربه کرده ام . از همان زمان که خیلی جوان بودم و درک کرده بودم که دلیل فقر اکثریت مردم و از جمله خود من و خانواده ام ،داشتن بیش از حد اقلیت است .
چند شب پیش شنیدم که میلیاردری بعد از یک عمل جراحی روی ریه اش ، 12 میلیون دلار به آن بیمارستان هدیه کرده است . چه ثروتی میشود داشت که 12 میلیونش تنها هدیه است . و از کجا این ثروت آمده است ؟ همسایه من خانم پیری است که همه عمرش کارکرده است . حاصل آنهمه کار یک بچلر ( فلت ) کوچک است . جایی به اندازه یک اتاق که یک حمام و دستشویی دارد و یک آشپزخانه کوچک . .می بینم که او هرروز دراین سن و سال ( باید هشتاد سالش باشد) وسایلش را جا به جا میکند و مقداری ازآنها را بیرون میگذارد تا کمی درآپارتمانش جا باز شود . او ایمیگرنت هم نیست و مال همین کشور است . و من بارها با خودم کلنجار رفته ام که چگونه است که یک زن هشتادساله در آخر عمرش درچنین جای محقری باید زندگی کند. ؟ هرچند خود او این مشکل را ندارد و کمترین پولی را هم که بدست می آورد برای کودکان کنیایی که پدرو مادرشان از ایدز مرده اند ارسال میکند .و البته درهمین شهر خانه های قصر مانندی است که چند میلیون دلار می ارزد و خیلی هایشان هم خالی هستند . میگویند ثروتمندان کشورهای دیگر برای اینکه پولشان درخطر نیفتد از جاهایی مثل هنگ کنگ و کره جنوبی و حتی ایران به اینجا می آیند و خانه میخرند و خانه را رها میکنند و میروند که این مساله باعث قیمت های خیلی بالای خانه ها شده است . این است جامعه سرمایه داری . و این است جهان طبقاتی
ازموضوع صحبت دور نشوم . گفتم که من سالهای سال با مجاهدین زیر یک سقف زندگی کرده ام . از زمانی که برای هردونفر یک بشقاب وجود داشت و آنزمانی که زنده یاد منصور بازرگان که مسئول بخشی از کردستان بود ( اطراف سردشت )که ما درآنجا زندگی میکردم . یک مرغ را توانسته بود جایی پیدا کند و بخرد و ما برای 50 نفر از آن غذا تهیه کردیم و منکه مسئول پزشکی آنجا بودم همیشه فکر میکردم همه ما یا از بی غذایی و گرسنگی خواهیم مرد و یا از بیماریهای واگیردار بومی . جایی که از هر 5 نفر مردم بومی دو یا سه نفر به سل مبتلا بودند .و البته درهمان وضعیت هم از داروهایی قاچاقی که برای خودمان بدست می آوردیم میزانی را به روستاییان بیمار می بخشیدیم . والبته درمقر ( پایگاه ) ماهم همیشه بروی بیماران روستایی باز بود
یکی ازمادران ما مشکلات گوارشی داشت و من توصیه کرده بودم که سالاد وسبزی بخورد! مسئول قسمت که برادر بود از من پرسید حالا ما این سبزی و میوه را از کجا گیر بیاوریم . من گفتم یکی ازدهاتی ها مقداری سبزی دردستش بود و میرفت . و او خندید و گفت کاش دستگیرش کرده بودی !! صبح ها غذای ما نان و تی ان تی بود . تی ان تی پنیر ی بود که دهاتی ها درکوزه هایی گویا زیر خاک نگهداری میکردند و آنچنان تند و بد مزه بود که هیچکس رغبت خوردنش را نداشت و همه نان و چای میخوردند مثل خود کردها که اصطلاحشان برای غذا نان و چای بود . مثلا وقتی می پرسیدم درچه زمانی دل درد میگیری جواب میداد پش نان چای ( قبل از غذا) و ما آنطور زندگی کردیم و البته زنده ماندیم .
بودجه بندی دقیق و برنامه ریزی درغذا همیشه یک مساله جدی برای مجاهدین بود . بخصوص زمان جنگ اول خلیج . مابرای صبحانه یک عدد نان کوچک و چند عدد خرما داشتیم . برای ناهار قاطی پلو که اجبارا هرروز گوشت اش کمتر میشد . باز خرما با چای . یک بار عطیه امامی به من می گفت که به پدرش ( زنده یاد پدرامامی که همانجا دراشرف فوت کرد ( گفته بود امسال ازهمیشه بیشتر خرما خوردیم و پدرش جواب داده بود و از همیشه هم بیشتر کرم خوردیم . !! وسط خیلی خرماها کرم بود این زندگی مجاهدین بوده است .
هیچکسی نمیتواند درهیچ گوشه عالم بگوید که آنها ولخرجی میکرده اند . که آنها لوکس زندگی میکرده اند که آنها اهل تجملات بوده اند . یک آسایشگاه عمومی بود با تخت های چند طبقه . و همه درکنار هم میخوابیدیم . وقتی کسی نشست داشت و دیروقت می آمد دیگران هم بیدار میشدند . شب های بمباران وقتی آژیر کشیده میشد باید بسرعت زیرباران به سنگرها ی پرآب می رفتیم .
جنگ همین است وهمه هم قبول کرده بودند که برای جنگیدن باید زندگی سختی داشت وباید به آن عادت کرد . لباس همه شبیه هم بود . غذای همه یکی بود . همه کارگری میدادند همه ظرف می شستند و همه نظافت میکردند و کارها به شراکت انجام میشد /
برتری افراد به میزان مسئولیتی بود که به عهده میگرفتند و میزان کاری بود که میکردند و البته به میزان اعتمادی بود که به تشکیلات و به سمبل های تشکیلاتی داشتند
زندگی مجاهدین از همان ابتدای امر چه درزندان ها و چه بیرون از زندان ها یک زندگی سوسیالیستی بوده است . هرجا که بوده اند داشته هایشان مال همه بوده است . هیچکس از خودش چیزی نداشته است . یادم هست یک بار دریک پایگاهی برادری که یک جعبه گز از اصفهان برایش رسیده بود درنشست جمعی شرمزده گفت که گزها را خودش تنهایی خورده است ! و ما از خنده مرده بودیم . او چند روزی نتوانسته بود با این عذاب وجدان بسربرد و با گفتن اشد درجمع خودش را آسوده کرد . و حقیقت امر این بود
من درفیس بوک به مواردی برمیخورم که هشدار میدهند که مجاهدین میخواهند اسلام سیاسی را روی کار بیاورند و چنین چیزهایی . ولی برداشت من از همه آنچه دیده ام این است که عقاید مجاهدین هیچ شباهتی به اسلام سیاسی که مرسوم است ندارد . و آنها یک نیروی بطور پایه ای ضد استثماری هستند ( والبته برنامه های شورای ملی مقاومت درحال حاضر مد نظر مجاهدین است . که الگوی این برنامه ها کشورهایی مثل کشورهای اسکاندیناوی است .
مساله اصلی مجاهدین همین الان هم مساله استثمار است و مبارزه برعلیه استثمار . مرز اصلی همچنان مرز بین استثمار شده و استثمار کننده است .خب ممکن است که کسانیکه سرمایه ای دارند و مثلا آنقدر دارند که مثل آن میلیاردر بتوانند 12 میلیون ثروتشان را یک جا هدیه کنند از آنها خوششان نیاید . این به خودشان مربوط میشود
من اما خودم را یک سوسیالیست ویک رادیکال می شناسم . کسی هستم که هرچه کرده ام و میکنم برای یک آینده آزاد از طبقات است .. اصل برای من رسیدن کارگران و طبقه فقیر جامعه به حقوق خویش است . ازهمان جوانی بدلیل فقر مفرطی که دراطراف خودم میدیدم جذب مبارزه شدم . هدف من و ایده آل من این است که هرایرانی یک سرپناه داشته باشد و نانی برسر سفره اش باشد . وکسی گرسنه نماند . وکسی مجبور به گدایی نباشد . هرکودک ایرانی بتواند به مدرسه برود و مجبور نباشد که کار کند . بیمه عمومی پزشکی برای همه افراد بدون هیچ تبعیضی وجود داشته باشد . همه مردم بصورت یک سان بتوانند از دکترو بیمارستان و دارو استفاده کنند . و مجبورنباشند که پولی بابت درمان بیماریهایشان بپردازند . و اجبار نداشته باشند که برای پذیرفته شدن دریک بیمارستان دولتی صبح کله سحر درصفی دربرابر بیمارستان حاضر شوند
و به این خاطر هم هست که مدافع مجاهدین خلق هستم . زیر ا برنامه های آنها درجهت رفا ه طبقه کم درآمد است . درجهت تامین بیمه درمانی مجانی برای همه مردم است . درجهت ایجاد شبانروزیها برای کودکان فقیر و حمایت اقتصادی از کودکان و زنان بطو ر ویژه است . حکومتی که بیمه بازنشستگی واقعی برای هر فرد ایرانی تضمین کند . . من مدافع برنامه های رفاهی مجاهدین هستم . من بدون هیچ شکی باوردارم که اگر مجاهدین بقدرت برسند . هیچ کودکی درخیابان و درکارتون نخواهد خوابید . هیچ معتادی در پارک شهر نخواهد ماند . وهیچ زنی به خاطر فقر خود فروشی نخواهد کرد . و هیچ دختری بدون خواست خودش و به زور به ازدواج مردی درنخواهد آمد و البته هیچ انسانی به خاطر عقایدش گرفتار زندان نخواهد شد و هیچکس اعدام نخواهد شد.
من از آینده ای که مجاهدین برای ایران درنظر دارند که دفاع از منافع طبقه کم درآمد است اطمینان دارم و این است که آنها را حمایت میکنم و از آنها دفاع میکنم و آرزو میکنم که شرایط پیروزی آنها فراهم شود .
و درنتیجه وقتی چنین اعتمادی را به تشکیلات مجاهدین دارم برایم مهم نیست که آنها پول از کجا آورده اند . هرچند میدانم که بیشترین درآمد آنها از کار و تلاش و سرمایه گذاری هوادارانشان درداخل و خارج ایران است . هرچند میدانم که بسیاری ازهواداران قدیمی مجاهدین همینکه پایشان به خارج از ایران میرسد به عنوان مینیم حمایت به آنها کمک مالی میکنند . ولی با این وجود اگرهمه شرق و غرب عالم هم به آنها پول میدهند بگذار بدهند . اگر کسی میلیاردها یورو ویا دلار پول دارد و نمیداند که با پولش چه بکند به جای خرید کشتی و جزیره و مسافرت های میلیون دلاری بگذار پولش را بدهد به مجاهدین . اگر همه لرد های انگلیسی و همه میلیونرهای آمریکایی و دیگر جاها هم پولی را که بیشک از دسترنج طبقه فقیر آن کشورها کش رفته اند و خودشان مانده اند که با اینهمه پول مسایل موجودات فضایی را حل کنند یا خرج خوشگذرانی هایشان کنند بگذار آن پول را بدهند به مجاهدین که حداقل صرف آینده بهتری برای ایران کنند. همه داشته و نداشته مجاهدین را جمهوری اسلامی بالا کشید . خانه هایشان را مصادره کرد ودار و ندارشان را دزدید و خورد و برد . حالا چه اشکالی دارد که ثروتمندان انگلیس وفرانسه و دیگر کشورها پول اضافی شان را صرف مبارزه برعلیه سنگسار و قطع دست و چشم درآوردن و مهمتر ازهمه صدور بنیادگرایی و تروریسم کنند؟
نه دوستان عزیز مجاهدین ولخرجی نمیکنند و نکرده اند . یک سفربروید اور و زندگی آنها را درحومه شهر پاریس ببینید . سرو لباس شان را نگاه کنید . به زنهایشان نگاه کنید که از 24 ساعت شبانروز شاید 5 ساعت بیشتر خواب ندارند . به عمرشان یک گوشوار هم نخریده اند که زینت گوششان کنند . ولباسی که به تن دارند شاید سرتا پا 30 یورو هم قیمت نداشته باشد . غذایشان را هم نگاه کنید . یک آشپزخانه عمومی دارند . که شاید هرنفری درشابانروز 10 یورو بیشتر خرج غذایش .نشود .
امکان ندارد که مجاهدین پولی را که هوادارها ازد اخل کشور با هزارجور مشکل برایشان می فرستند که گاهی هم باعث دستگیری و زندان و شکنجه شان میشود /خرج خودشان بکنند
اگر می بینید که مراسم های عمومی شان یک مقدار مجلل به نظر میرسد . اجبار کارآنهاست . هرجنبشی نیاز به تبلیغات دارد و نیاز به حمایت های بین المللی و نیاز به سیاستمداران باسابقه ای دارد که از این جنبش در کشورهای غربی حمایت کنند و آنرا بشناسانند و راه برای آلترناتیو شدن اش را بگشایند .درضمن که فضای امن تر بین المللی برایش بوجود بیاورند . اگر مجاهدین این سیاستمدارها را دعوت نمیکردند و خرجشان نمیکردند به باور من حتی همین پناهنده های ایرانی هم که اکثرا با کیس مجاهدین پناهنده شده اند درامنیت نبودند . گذاشتن مجاهدین درلیست تروریستی آمریکا و دیگر کشورها باعث مشکلات زیادی برای پناهنده های ایرانی . شد .و حل و فصل مسایل قانونی شان تا سالها به تاخیر افتاد .
خلاصه اینکه خوردن مال دیگران آخرین اتهام خود ساخته ایست که اضداد مجاهدین اخیرا مرتبا رویش مانور میدهند وعلتش هم این است که اتهامات رذیلانه دیگرشان از قبیل تجاوز به زنها و کردکشی و چنین خزعبلاتی محلی از اعراب نیافت و کسی آنرا جدی نگرفت .
سازمان مجاهدین خلق درخت تنومندی درتاریخ و فرهنگ ایرانی است که شاید گاهی دچار زمستانی سرد میشود و برگ و بارش به زمین می ریزد اما این زمستان ها خواهند گذشت و سیاهی به ذغال های اجاق دژخیمان و قاتلان و شکنجه گران مردم ایران خواهد ماند

نظرات

پربیننده ترین

سرکوب و ادامه اعتراضات در هفته دوم مرداد

سخن روز: خامنه‌ای و روحانی؛ یأس و درماندگی به‌زبان معکوس