دوران شیرین کودکی؛ خوشا به نسل‌های آینده که فردای روشنی…

تصاویر فقر از کودکانی که کودکی نمی‌کنند هر ناظری را به فکر فرو می‌برد؛ تضاد اصلی این جامعه چیست که با حل آن، جامعه می‌تواند به جلو حرکت کند و نسل‌های آینده از فردای روشنی برخوردار شوند؟
فریبرز شادان
خودمان که دوران کودکی را می‌گذراندیم متوجه این حرف نبودیم که بزرگتران‌ما می‌گفتند دوران کودکی شیرین‌ترین دوران زندگی هر انسانی‌ست چون در این دوران همه لحظات ما در شادی‌های کودکانه خودمان سپری می‌شد در شیطنت‌ها و بازی گوشی‌ها و از طرفی چون رنج و سختی‌های زندگی را پدران و مادران ما می‌کشیدند و ما در این گذار هیچ کدام از مشکلات را حس نمی‌کردیم دغدغه‌ای نداشتیم و روزگارمان در گذار از این سال به سال دیگر می‌گذشت بعد از مدتی وارد دوران جدیدتری درزندگی‌مان می‌شدیم مدرسه که اول آن سخت بود چون نمی‌خواستیم آن انطباق کودکانه را از دست بدهیم و ترک عادت کنیم اما خبری خوشایند بود تا به این مرحله هم عادت کردیم بارها زمین خوردیم بلند شدیم گریه کردیم خندیدیم و البته این اقتضای طبیعت بود حالا بعد از گذر عمر که در همه عرصه‌ها تجربه روزگار را لمس کردیم بهتر می‌توانیم ببینیم حس کنیم لمس کنیم و در همین خاطرات ذهنم سیر می‌کرد که چند عکس دیدم تصاویری که خیلی متأثر شدم و یک علامت سؤال در ذهنم نقش بست هر چه بیشتر به تصاویر نگاه می‌کردم به خودم می‌گفتم چرا دوران کودکی که شیرین‌ترین دوران نسل آینده این میهن است در سختی و درد سپری شود چرا کودکان که باید درمرحله رشد و بلوغ شان فارغ از همه دردها و سختی‌ها باشند این همه درگیر مشکلات و فشارهای زندگی شده‌اند که وقتی عمیق‌تر به این پدیده نگاه کردم دیدم هیچ چیز نمی‌تواند باشد به جز همان قانونمندهای حاکم بریک جامعه و به بیانی نظام حکومتی که بانی وباعث اصلی این بحران در جامعه می‌باشد و با یک مقایسه ساده می‌توان به عمق این فاجعه پی برد.
مقایسه زندگی کودکان در سایر کشورها مثل کشورهای اروپایی با کشور خودمان ایران درحالیکه ایران سرزمینی است سرشار از منابع طبیعی و منابع حیاتی که اگر در خدمت جامعه ایران بکارگرفته شود ده‌ها نسل دیگر در اوج رفاه خواهند بود اما افسوس و صد افسوس که جامعه ایران گرفتار و در اسارت حکومتی‌ست ضدمردمی ضد شکوفایی ضد رشد و ارتقاء زندگی که به همین دلیل باید برای حل این معضل اجتماعی به این سئوال پاسخ داد که تضاد اصلی جامعه چیست؟ و راه حل اصلی آن چه راه حلی است؟
در این رابطه به مطلبی هم از مباحث تئوریک اپوزیسیون و نیروی جایگزین و انقلابی برخوردم که جواب سؤالات ذهنی‌ام را بهتر فهم کردم که برای روشن شدن آن به قسمتی از این مطلب اشاره می‌کنم:
تضاداصلی؛ تضاد اصلی درساده‌ترین تعریف تضادی است که با حل آن، پدیده تغییر می‌کند. مثلاً اگر جامعه را پدیده مورد نظر بگیریم با تغییر این تضاد، جامعه تغییر می‌کند.
به تضاد اصلی می‌توان مانع اصلی هم گفت. مانعی که سایر موانع به نسبت آن فرعی هستند.
به عبارت دقیق‌تر بدون برداشتن این مانع اصلی نمی‌توان انتظار داشت که خیلی از موانعی که مرتبط با آن پدیده هستند برطرف شوند واگر هم رفع شوند دوباره درشرایط دیگری سر راه حرکت ما سبز می‌شوند.
تضاد اصلی در جامعه ایران در شرایط کنونی؛ جامعه ما و ایران کنونی از تضادهای مختلفی رنج می‌برد. فقر، اختلاف طبقاتی، تبعیض، فساد دولتی، خرافه گرایی، اعتیاد، بیکاری، سرکوبی، نبود آزادی‌های فردی و اجتماعی، گورخوابی، کلیه فروشی، کارتن خوابی، اخراج کارگران، افت تولید و فروپاشی تولید، بحران در بنیادهای اخلاقی، نوزاد فروشی و هزاران تضاد و معضل و مانع دیگر.
واضح است که مردم ما با انبوه این تضادها روبرو هستند.
حال اگر بخواهیم یک تضاد را حل کنیم که این تضادها ریشه در آن دارند یا بدون حل آن تضاد، این موانع راه حل واقعی برای حل و فصل پیدا نمی کنند آن تضاد که تضاد اصلی است، چیست؟
دریک بررسی ساده هریک از این معضلات را که بررسی کنیم می‌بینیم که وجودشان ریشه در وجود حاکمیت کنونی دارد. ممکن است هریک از این تضادها به هم ربط داشته باشند یا حتی برخی عوامل دیگر هم در وجودشان دخیل باشد اما عامل اصلی وجود حاکمیت کنونی است.
بله تضاد اصلی حاکمیت کنونی است حاکمیتی که از شروع سیطره‌اش بر زندگی مردم هیچ دستاوردی که نداشته بلکه روزگار مردم را هم با سیاست‌های ضد مردمی‌اش نیست و نابود کرده حکومتی ضدبشر که محصول ۳۹ سال حاکمیت آن چیزی نبوده جز:
یک میلیون کشته درتنور جنگ ضدمیهنی
یک میلیون معلول و مجروح
چند استان ویران شده
بیش از ۶۰۰ روستای ویران شده
انبوه جنگ زده که محصول آن فساد و فحشا و سایر ناهنجاری‌های مخرب دیگر می‌باشد
سرکوب آزادی‌های بنیادی و اساسی که نیاز ضروری یک جامعه برای شکوفایی‌ست
کشتار زندانیان سیاسی
ارتش بیکاران، گرسنگان و محرومان
میلیون‌ها معتاد
چندین میلیون نفر در شرایط زیر خط فقر
مالباختگان
فرار مغزها
زندگی دردمندانه کارگران
خودکشی‌های جوانان و انسان‌هایی که از شدت فقر و گرسنگی دست به این کار می‌زنند
وصدها بلای دیگر
اما از آن طرف
ریختن سرمایه‌های این مردم در جیب بنیادگرایی برای بقای نامشروع خلیفه ارتجاع و حاکمیت ننگین آن
روشن نگه داشتن تنور جنگ و کشتار و تروریسم درسایر کشورهای منطقه
غارت و چپاول مردم و ریختن سرمایه‌های مردم در جیب خود در حساب بانک‌های خارجی و یا خوش‌گذرانی آقازاده‌ها به نحوی که در اعترافات خودسردمداران حکومتی چهار درصد هستند که در ایران در رفاه هستند که این چهار درصد هم همان خانواده‌های کارگزاران حکومتی هستند.
بله خلیفه ارتجاع قدرت سیاسی-مذهبی را به دست گرفته برای توجیه و سرکوب مردم با داعیه‌های کذب و دین فروشانه و از طرفی هم اهرم اقتصادی را دست مهیب‌ترین نیروی سرکوبگر یعنی سپاه پاسداران جهل و جنایت داده برای حفظ این نظام وحشی.
اما برای حل این تضاد که سراسر جامعه ایران را در تباهی و سیاهی فرو برده یک راه بیشتر نیست آن هم تغییر و براندازی حکومتی که هیچ سنخیتی با تمدن و حقوق شهروندی و با ارزش‌های زندگی انسان در این قرن ندارد تغییر و براندازی هم تنها و تنها به دست جوانان و نیروهای انقلابی که قیمت ۴۰ سال مبارزه برای کسب آزادی و رهایی مردم را در منتهای فدا و پاکبازی پرداخت کرده‌اند و امروز جامعه ایران به یک جامعه ملتهب یک جامعه گر گرفته تبدیل شده است صدای اعتراض و فریاد همه اقشار مردم ایران طنین انداز شده است و شرایط به سمتی سیر می‌کند که با فراهم شدن شرایط عینی جامعه که خودش را در انبوه اعتراضات نشان می‌دهد با نیروی رهبری کننده و نیروی پیشتاز و آلترناتیو این حکومت دمیدن و طلوع آفتاب رهایی را نزدیک کرده است و خوشا به نسل‌های آینده که فردای روشنی در انتظار آن‌هاست و دوباره شیرینی‌های دوران کودکی که توسط این حاکمیت پلید به سرقت رفته بود به زندگی کودکان ایرانی باز خواهد گشت.

نظرات

پربیننده ترین

سخن روز: خامنه‌ای و روحانی؛ یأس و درماندگی به‌زبان معکوس

قتل‌عام ۶۷ ـ فراتر از شقاوت ـ شماره ۳۰