چرا سلطنت‌طلبی در فردای ایران، هیچ شانسی نخواهد داشت؟؟؟

چرا سلطنت‌طلبی در فردای ایران، هیچ شانسی نخواهد داشت؛ پرسشی که پاسخ به آن تنها در پرتو دیدن واقعیت‌های امکان پذیر است.
سامان از شهرکرد
قبل از پرداختن به این پرسش که چرا سلطنت‌طلبی درفردای ایران، هیچ شانسی نخواهد داشت؟؟؟ به دونکته باید اشاره کرد:
نخست آنکه هیچگاه نباید از خود و دیگران بپرسیم پس از رفتن این رژیم چه کسی یا کسانی خواهند آمد!!؟چون با این پیش فرض ما پیشاپیش برای نوع دیگری از دیکتاتوری آماده می‌شویم. اصولا قرار نیست که «کسی» بیاید. این جمله نشان دهنده ذهنیت رسوب گرفته و دیکتاتور زده مربوط به قرنهای گذشته است که همواره منتظر یک قهرمان یا ابرمرد بوده‌ایم تا بیاید و ما را نجات دهد…
هرانسان قبل از آنکه دیگری او را نجات دهد و رها سازد باید خودش خودش را نجات دهد و این زیربنای هر تفکر آزاد اندیش و آزادیخواه است.
ثانیا:
سلطنت طلبی یک ترکیب اشتباه و نچسبی است. چون سلطنت هیچگاه طلبیدنی و خواستنی مردم نبوده است. سلطنت و پادشاهی نوعی دیکتاتوریست که همه چیز را با «رأی ملوکانه» پادشاه حل و فصل می‌کند نه نمایندگان مردم، و از طریق خون به فرزند ذکور وی به ارث می‌رسد. بنابراین این نوع حکومت نیز در تضاد با آزادی، دمکراسی ومنافع ملی‌ست.
هیچ پادشاهی در تاریخ ایران براساس یک فرآیند دمکراتیک به‌قدرت نرسیده، بلکه با کودتا یا تصفیه‌های خونین یا موج سواری به‌قدرت رسیده است.
سلطنت پهلوی نیز، هم رضا شاه و هم پسرش بر اثر کودتا با حمایت انگلیس و آمریکا به‌قدرت رسیدند و به همین جهت همواره مردم را در مقابل و علیه خود داشتند.
دیکتاتور خوب وجود ندارد ،چه با عبا و عمامه و چه با فکل و کراوات؛ چه با نعلین چه با پوتین و چکمه؛ چه تحصیل کرده و چه بیسواد و مرتجع؛ چه نظامی و چه شخصی؛ چه دینی و چه غیردینی… هیچ کدام بدرد نمی‌خورد چون دیکتاتورها به‌تدریج فاسد می‌شوند و از مردم فاصله می‌گیرند.
بشریت درطول قرنها و هزاره‌ها به این نتیجه رسیده که هر نوع دیکتاتوری اعم از نظامی، پادشاهی، دینی، ایدئولوژیک و… در تعارض با مردم قرار می‌گیرد و جواب نمی‌دهد.
به‌دلایل زیر حکومت سلطنت و پادشاهی نمی‌تواند و نباید به‌قدرت برسد:
سلطنتی‌ها فاقد تشکیلات، سازماندهی، هواداران کافی، و همینطور فاقد سابقه مبارزاتی هستند.
سلطنتی‌ها فاقد رجال بزرگ سیاسی و ذی نفوذ هستند.
سلطنتی‌ها فاقد برنامه مشخص برای اداره کشور هستند.
در مجامع بین‌المللی فاقد پرنسیپ جهانی هستند.
آنها می‌خواهند رژیمی که تاریخ انقضاء آن بسرآمده، مجددا اعاده کنند. درحالی که چرخ زمان هیچگاه به عقب باز نخواهد گشت.
آنها می‌خواهند مردم ایران را مانند توپ فوتبال فقط بین دو دیکتاتوری شاه و شیخ مخیر کرده و پاس کاری کنند.
آنها از وضعیت نابسامان و فلاکت بار فعلی سوء استفاده کرده و در واقع می‌خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند. آنها می‌خواهند بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم.
آنها به جوانان که بخش بزرگی از جمعیت ایران هستند که بعد از انقلاب به‌دنیا آمده‌اند «باغ سبز» و «مدینه فاضله» زمان شاه را نشان می‌دهند و برای آنها آزادیهای آن زمان که صرفا در پوشیدنی‌ها و نوشیدنی‌ها خلاصه می‌شد را به نمایش می‌گذارند. ولی به آنها نمیگویند که ما از پایه‌ای‌ترین حقوق شهروندی و بیان و سیاسی محروم بودیم.
به جوانان فرصت مطالعه در تاریخ رژیم قبل را نمی‌دهند و جوانان صرفا به شنیده‌ها اکتفا می‌کنند.
رژیم سابق ۹۸ روزنامه را به دو روزنامه تقلیل داد. احزاب سیاسی را تعطیل کرد و تنها حزب رستاخیز خود را قانونی دانست. دهانها را دوخت و قلم‌ها را شکست. و مردان مبارز اعم از میلیون و چپ‌ها را به زندان انداخت و یا خانه‌نشین و یا اعدام کرد.
سلطنتی‌ها آنها هیچگاه زبان به اعتراض نمی گشایند و قدمی برنمی‌دارند مگر زمانی که بوی کباب سقوط به مشامشان می‌رسد. آن زمان حرف از آزادی و دمکراسی می‌زنند!!! نوعی موج سواری می‌کنند. ودهها عیب ونقص دیگر…
ازهمه اینها هم که بگذریم؛ دول غربی و سیاستمداران آن نیز به این نتیجه رسیده‌اند که به دمکراسی در ممالک دیکتاتوری کمک کنند. اگر آنها درقرون قبل منافعشان با دیکتاتورها تأمین می‌شد ولی امروزه با دمکراسی تامین می‌شود. چون دیکتاتوری‌ها برایشان ثبات و امنیت نمی‌آورند.
پس چه به‌لحاظ داخلی و چه به‌لحاظ خارجی هر نوع حکومت استبدادی از جمله سلطنتی، هیچ شانسی نخواهند داشت. یعنی زمین و زمان با ورود آنها به صحنه سیاسی کشورها ناسازگار است.
راه یکیست و آنهم آزادی، دمکراسی، حاکمیت مردمی، تاسیس نهادهای دمکراتیک، برابری زن و مرد، جدایی دین از دولت، و مراجعه به آراء عمومی که فصل‌الخطاب همه مشکلات و معضلات می‌باشد.
و لازم است یک نکته نیز گفته شود:
یک دیکتاتور ممکن است «آباد» کند ولی هیچگاه «آزاد» نمی‌کند. اگر حتی دیکتاتور کشور را گلستان و بهشت برین هم کند سرسوزنی نمی‌ارزد، چون اولویت با «آزادیست»
با آزادی؛ «آبادی» هم خواهد آمد.

نظرات

پربیننده ترین

سخن روز: خامنه‌ای و روحانی؛ یأس و درماندگی به‌زبان معکوس

قتل‌عام ۶۷ ـ فراتر از شقاوت ـ شماره ۳۰