کارگری که پنج میلیون تومان وام از محجوب خواست؛ داستان چیست؟!(ازسایت ایران آزادی)

کارگری درخواست پنج میلیون تومان وام از محجوب می‌کند. محجوب دبیر خانه کارگر است که یک تشکل حکومتی برای اعمال کنترل بر جامعه‌ی کارگری‌ست. پیام این درخواست چیست؟
با نزدیک شدن به روز ۱ می همیشه بحث حول مسائل کارگران بالا می‌گیرد و با پایان این روز موضوع کمی فروکش می‌کند اما تا آنجایی که به طبقه کارگر مربوط می‌شود از مصائب آن چیزی کاسته نمی‌شود و گرهی از مشکلاتش گشوده نمی‌شود؛ این واقعیت هرچند به شکل اندک اما گاه در رسانه‌های نظام نیز منعکس می‌شود؛ امری که به روشنی نشان می‌دهد که ابعاد مشکلات تا چه اندازه است.
در یک گزارش میدانی که خبرنگار ایلنا از کارگران معترض تهیه کرده است تصویری از برخی مشکلات جامعه کارگری ارائه می‌شود.
یکی از کارگران حق مسکن در نظر گرفته شده برای کارگران را به چالش می‌کشد و می‌پرسد: «حق مسکن ۴۰ هزار تومانی به کجایمان می‌رسد؟» او سپس می‌افزاید: «این رقمی که به عنوان حق مسکن و سرپناه برایمان تعیین کرده‌اند، پول بلیت اتوبوس‌مان هم نمی‌شود.» به گفته‌‌ای این کارگر «این رقم را یا کلا برش دارند و به کارگران نبپردازند یا اینکه حق مسکن معقولی را بپردازند.»
کارگر دیگری فقدان تشکل‌های کارگری و نبود نمایندگان واقعی کارگران را مطرح می‌کند، او از خبرنگار ایلنا می‌خواهد که «بنویسید چرا شرکت‌ها به کارگران اجازه نمی‌دهند که نماینده داشته باشند و حرف‌ها و مشکلاتشان را منتقل کنند؟ خیلی شرکت‌ها و کارگاه‌ها نماینده کارگری ندارند مانند ایران خودرو.»
بعد نوبت به یک کارگر ساختمانی می‌رسد او موضوع بیمه کارگران را برجسته می‌کند و می‌گوید: «بیمه رباط کریم خیلی ما را اذیت می‌کند و کسی هم نیست که به دادمان برسد؛ هر سه ماه یک بار بیمه‌هایمان را قطع می‌کنند و حتی به ما اعلام هم نمی‌کنند که یک ماه مانده با تمام شدن قراردادهایتان این کار را می‌کنیم. ما وقتی متوجه می‌شویم که فیش‌هایمان را می‌گیریم» او برای آنکه اعتراضش را مستند بکند از خودش مثال می‌زند: «همسرم زایمان کرد و در بیمارستان بود خیلی رو انداختم و دوندگی کردم که حداقل یک ماه دفترچه بیمه‌ام را تمدید بزنند تا هزینه‌های بیمارستان را بپردازم اما این کار را نکردند و مجبور شدم با هزار تا قرض ۳ میلیون و ۵۰۰هزار تومان جور کنم.»
در این میان نوبت به خانمی می‌رسد که می‌گوید: «پس از ۱۰ سال کار و گذاشتن جوانی‌ام بدون هیچ دلیلی گفتند دیگر تو را نمی‌خواهیم و بیرونم کردند وقتی شکایت کردم خیلی راحت به من تهمت زدند که دزدی کرده‌‌ام.» او می‌افزاید: «به اداره کار رفتم و گفتم اگر من دزد هستم چرا ۱۰ سال گذشته دزدی نکردم.»
او الان نمی‌داند با ۴۶ سال سن برای امرار معاش به کجا باید مراجعه کند و مخارج زندگی‌اش را چگونه تأمین کند.
شاید اگر کارگران دارای تشکل‌های مستقل و قدرتمند بودند در چنین مواقعی می‌توانستند از یکدیگر حمایت کنند و از حقوق یکدیگر دفاع کنند.
دختر کارگری نیز برای طرح مشکلش جلو می‌آید و خطاب به خبرنگار ایلنا می‌گوید: «برای مشکل مسکن کارگران هم بنویس؛ بنویس که یک کارگر با این حقوق بخور و نمیر مگر می‌تواند از پس اجاره خانه‌اش بربیاید که بتواند خانه بخرد.» او افزود: «بنویس من دختر کارگری هستم که ماهی یک میلیون تومان حقوقش است و به هیچ جا نمی‌رسد. بنویس که ما می‌خواهیم درد کارگران را بفهمند و بدانند که شعارها و حرف زدن‌های بی‌حاصل به درد ما نمی‌خورد.»
زن کارگر دیگری اضافه می‌کند: «همسر من هم کارگر ساختمانی است و از یک سال و نیم پیش تاکنون بیکار شده و علاوه بر اینکه مشکل مالی داریم نمی‌توانیم بیمه‌مان را هم تمدید کنیم و الان هیچ‌کداممان بیمه نداریم.» او تصریح می‌کند: «ماهی ۸۰۰ هزار تومان کرایه خانه می‌دهیم اما بازهم صاحبخانه ما را جواب کرده است و الان مشکل مسکن داریم و با بیکاری و بی‌درآمدی شوهرم و این کرایه خانه‌های زیاد کجا خانه گیر بیاوریم؟»
نوبت به زن مسنی می‌رسد که از ۶ ماه پرداخت نشدن حقوق و عیدی پرستان در یکی از درمانگاه‌های خصوصی سخن می‌گوید: «رئیس بیمارستان خیلی راحت می‌گوید بودجه نداریم حقوق شما را بدهیم و این در حالی است که دو سال است که کار می‌کنیم و درآمدی نداریم.»
البته طبیعی‌ست که شکایت‌هایشان به وزارت بهداشت هم به جایی نرسیده است. او می‌افزاید: «چون قراردادی هستیم هیچ‌کس جرات نمی‌کند که بیش از این قدم بردارد و مشکل را پیگیری کند.»
اما دردناک‌ترین و البته قابل تأمل‌ترین قسمت این گزارش داستان کارگر مسنی است که هیچ‌کدام از مطالبات فوق را مطرح نمی‌کند. او نه در پی حق بیمه‌اش است، نه حقوق عقب افتاده‌اش را می‌خواهد، و نه به اخراج بی‌دلیلش از کار معترض است؛ او فقط می‌گوید که «به پنج میلیون تومان پول احتیاج دارم و اکنون همه خواسته‌ام این است که بتوانم این مبلغ را وام بگیرم تا کارم راه بیفتد.» این کارگر ادامه می‌دهد: «اگر می‌شود این را بنویسید و به دست محجوب برسانید.» و سپس شماره‌اش را به خبرنگار ایلنا می‌دهد که او را خبر کنند. [ایلنا ۱۱ اردیبهشت ۹۷]
محجوب دبیر خانه کارگر است؛ تشکلی که قرار است در نقش کنشگر مرزی [«کنشگران مرزی» برای مهار طبقه‌ کارگر] میان نظام و طبقه کارگر ایران حرکت کند. هدف این تشکل و نهادهای پیرامونی‌اش مهار طبقه کارگر ایران در چهارچوب نظام و جلوگیری از حرکت آن به سمت انقلاب می‌باشد. حال کارگری که مولد ثروت است به او پیام می‌دهد که تنها ۵ میلیون تومان به من وام بده؛ رقمی که اگر قرار بود یک دست‌مزد حداقلی به کارگران در ایران پرداخت شود می‌توانست تنها دستمزد یک‌ماه یک کارگر باشد.
آیا او به گدایی به نزد یکی از صاحبان قدرت رفته است؟
آیا او ناامید از همه‌جا اینرا تنها راه یافته است؟
یا شاید هم پیام دیگری دارد مخابره می‌شود؟ او به محجوب می‌گوید پول‌های ما را پس بده. او در حقیقت به نظام می‌گوید که در خواست تشکل آزاد و حق بیمه و حقوق عقب افتاده از شما راه به جایی نمی‌برد شما فقط باید پول‌های ما را برگردانید.
آیا این درخواست نیاز به رمزگشایی دارد؟
در همین زمینه:

نظرات

پربیننده ترین

سخن روز: خامنه‌ای و روحانی؛ یأس و درماندگی به‌زبان معکوس

قتل‌عام ۶۷ ـ فراتر از شقاوت ـ شماره ۳۰