نه چکمههای فاشیسم را میلیسیم و نه از مطالبات به حق دانشجویی کوتاه میآییم
جنبش دانشجویی با پیوند با سایر اعتراضات و جنبشهای اجتماعی نشان میدهد؛ نهتنها از مطالبات به حق دانشجویی کوتاه نمیآید بلکه هرگز در برابر فاشیسم مذهبی زانو نخواهد زد.
جاوید مند
یکی از مهمترین تحرکات جنبش دانشجویی در روزهای اخیر اعتراضات دانشجویان علیه احکام ننگین و پلید قضائیه حکومت آخوندی نسبت به دانشجویانی است که در تظاهرات همبستگی با قیام مردم ایران در دیماه گذشته شرکت کردند. هر چند که مهرههای ارگانهای سرکوبگر در دانشگاه تهران مثل نهاد نمایندگی رهبری و بسیج دانشجویی هم خودشان را قاطی کردند و به ظاهر کباده مخالفت با این احکام را کشیدند! تا به زعم خودشان «بحران مطالبات دانشجویی را مدیریت» کنند. آنها میخواستند دانشجویان را آنقدر به ذلت کشانده که از عمل مبارزاتی خود ابراز ندامت کرده و ضمن لیسیدن چکمه دژخیم، گدایی شرکت در امتحانات را بکنند. اما غافل از اینکه آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت و این بازیها برای دانشجویان آزاده جایی ندارد. ترفند کثیفشان برای پایین کشیدن فتیله اعتراض دانشجویان علیه ستمگری افشا شد. ترفندی که میگوید: «کمی همراهی کن تا بتوانی با ابزار قدرتی که در دست داری مدیریت کنی». اما با گسترش این اعتراض از دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به دانشکده های مختلف دانشگاه تهران؛ مانند دانشکده زبان وادبیات خارجی دانشگاه تهران و دانشکده روانشناسی؛ و دانشگاههای امیرکبیر، علامه طباطبایی در تهران و علوم پزشکی تبریز، جنبش اصیل دانشجویی ایران نشان داد که فریب دجالگری یک مشت سرکوبگر که دستشان تا مرفق در خون دانشجویان ایران بوده و هست را نخواهند خورد؛ کسانی که اکنون چهره عوض میکنند و به اسم دانشجو برای اهداف اعتراضات دانشجویی خط مشی تعیین میکنند.
اهمیت اعتراض سراسری علیه احکام قضائی سنگین برای دانشجویان
هر چند که دادن عنوان «احکام قضائی سنگین» به اقدامات وحشیانه فاشیسم مذهبی علیه دانشجویان وطن پرست و آزادیخواه کشور که با خروش مردم محروم همبستگی کردهاند عنوان دقیق و درستی نیست. زیرا این دانشجویان نه تنها مستحق زندان نیستند بلکه جای بسیار تشویق هم دارند. اما چرا عنوان «احکام قضائی سنگین» درست نیست؟ زیرا ما با ارگان قضائیه مستقل در ایران سرو کار نداریم. یک مشت اراذل بیسواد تحت امر بازجویان وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه بر اساس ضرورتهای امنیتی نظام حاکم، حکم حبس و اعدام و شکنجه به قول خودشان تعزیر صادر میکنند و هیچ هدفی هم بهجز ایجاد ارعاب در بقیه دانشجویان ندارند و هیچ تناسبی هم از نظر علمی بین باصطلاح این جرم و جزا وجود ندارد. چرا که در تمام دنیا اگر دانشجویان معترض را در تظاهرات دستگیر کنند ظرف ۲۴ ساعت آنان را آزاد میکنند. چند و چندین سال زندان دادن به دانشجویان معترض در یک تظاهرات مدنی چه معنایی جز وحشت فاشیسم مذهبی از آتش زیر خاکستر خشم دانشجویان کشور نسبت به همین فاشیسم حاکم دارد که اگر هزینه تظاهرات اعتراضی را بالا نبرد دانشجویان مثل سیل خروشان از دانشگاهها بیرون ریخته و فریاد علیه دیکتاتوری سر میدهند. بنابراین سعی میکند هزینه مشارکت در اعتراضات اجتماعی را با افزایش احکام زندان بالا ببرد.
اهمیت ایستادگی دانشجویان در دانشگاههای مختلف همین است که با همین استراتژی «رعب ایجاد کن و حکومت کن» رژیم فاشیستی حاکم مبارزه میکنند. آنها اجازه نمیدهند در حالی که هر روز در خیابانها جوانان آزادیخواه کشور و اقشار مختلف اجتماعی فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای میدهند، دیکتاتور در دانشگاه یکهتازی کند. این غیرت و همیت دانشجوی آزادیخواه کشور است که خود را با جنبش سراسری مردم ایران این گونه پیوند میزند. بساط احکام زندان و شکنجه دانشجویان را به سخره میگیرد و همانگونه که در سطح اجتماع جنبش نه به اعدام در جریان است در دانشگاه نیز جنبش نه به زندانی کردن دانشجویان گسترده شده است.
هر چند که دادن عنوان «احکام قضائی سنگین» به اقدامات وحشیانه فاشیسم مذهبی علیه دانشجویان وطن پرست و آزادیخواه کشور که با خروش مردم محروم همبستگی کردهاند عنوان دقیق و درستی نیست. زیرا این دانشجویان نه تنها مستحق زندان نیستند بلکه جای بسیار تشویق هم دارند. اما چرا عنوان «احکام قضائی سنگین» درست نیست؟ زیرا ما با ارگان قضائیه مستقل در ایران سرو کار نداریم. یک مشت اراذل بیسواد تحت امر بازجویان وزارت اطلاعات یا اطلاعات سپاه بر اساس ضرورتهای امنیتی نظام حاکم، حکم حبس و اعدام و شکنجه به قول خودشان تعزیر صادر میکنند و هیچ هدفی هم بهجز ایجاد ارعاب در بقیه دانشجویان ندارند و هیچ تناسبی هم از نظر علمی بین باصطلاح این جرم و جزا وجود ندارد. چرا که در تمام دنیا اگر دانشجویان معترض را در تظاهرات دستگیر کنند ظرف ۲۴ ساعت آنان را آزاد میکنند. چند و چندین سال زندان دادن به دانشجویان معترض در یک تظاهرات مدنی چه معنایی جز وحشت فاشیسم مذهبی از آتش زیر خاکستر خشم دانشجویان کشور نسبت به همین فاشیسم حاکم دارد که اگر هزینه تظاهرات اعتراضی را بالا نبرد دانشجویان مثل سیل خروشان از دانشگاهها بیرون ریخته و فریاد علیه دیکتاتوری سر میدهند. بنابراین سعی میکند هزینه مشارکت در اعتراضات اجتماعی را با افزایش احکام زندان بالا ببرد.
اهمیت ایستادگی دانشجویان در دانشگاههای مختلف همین است که با همین استراتژی «رعب ایجاد کن و حکومت کن» رژیم فاشیستی حاکم مبارزه میکنند. آنها اجازه نمیدهند در حالی که هر روز در خیابانها جوانان آزادیخواه کشور و اقشار مختلف اجتماعی فریاد مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای میدهند، دیکتاتور در دانشگاه یکهتازی کند. این غیرت و همیت دانشجوی آزادیخواه کشور است که خود را با جنبش سراسری مردم ایران این گونه پیوند میزند. بساط احکام زندان و شکنجه دانشجویان را به سخره میگیرد و همانگونه که در سطح اجتماع جنبش نه به اعدام در جریان است در دانشگاه نیز جنبش نه به زندانی کردن دانشجویان گسترده شده است.
افشای یک ترفند جدی سرکوبگرانه علیه جنبش دانشجویی
یکی از مهمترین اهرمهای استمرار دیکتاتوری تجزیه اقشار اجتماعی برای استمرار سرکوب و غارت است. از جمله اینکه دانشجویانی را که دستگیر کردهاند بازجو آنها را زیر شکنجه برده و به آنها گفته به شما چه که بقیه تظاهرات داشتند. شما اگر اعتراض به مشکلات صنفی دانشجویی دارید خوب در دانشگاهتان بکنید. چه معنایی دارد که دانشجو بیاید بیرون و برای بقیه اقشار سینه بزند. البته این مورد را حتی وقیحانه دادستان جنایتکار اهواز در مورد یکی از دستگیرشدگانی که در تظاهرات کارگران فولاد اهواز بازداشت کرده بودند اعلام کرد که این فرد کارگر نبوده است. و میبینیم که همبستگی با اقشار دردمند و زحمتکش میهن در منطق فاشیسم حاکم جرم است. یا در مورد قیام بازاریان در تهران رسانههای حکومتی پر از این ادعاست که کسان دیگری غیر از بازاریان در این تجمعات شرکت کردند. چرا که در منطق فاشیسم مذهبی، همبستگی با اقشار تحت چپاول حاکمیت آخوندی جرم است. حالا تئوری آنها چیست؟ چیزی جز یک تئوری دیرینه استبدادی نیست که میگوید: «تفرقه بینداز و حکومت کن»! دانشجو باید سرش در لاک خودش باشد. اول نباید به مشکلات جامعه فکر کند. دوم نباید به مشکلات دانشگاههای دیگر فکر کند. سوم نباید به مشکلات دانشکدههای دیگر فکر کند. در آخر هم فقط باید به فکر خودش و درس و کلاسش باشد و زودتر هم دانشگاه را ترک کند و اگر نه با چماق «سنوات» بیشتر غارت میشود و با چماق «زندان طویل المدت» منکوب خواهد شد. چه زیبا برتولت برشت این منطق فاشیستی را در رابطه با فاشیسم هیتلری به شعر آورده است:
«اوّل به سراغِ یهودیها رفتند
من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم.
پس از آن به لهستانیها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم.
آنگاه به لیبرالها فشار آوردند
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم.
سپس نوبت به کمونیستها رسید
کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم.
سرانجام به سراغِ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند…»
این داستان البته به صورت تمثیلی در کتاب کلیله و دمنه آمده و شاید گفتن آن خالی از لطف نباشد. شیری میخواست سه گاو را بخورد اما زورش نمیرسید و هر بار به آنها حمله میکرد سه تا گاو باهم حمله شیر را دفع میکردند. با خودش فکر کرد چکار میتواند بکند که هر سه آنها را بخورد. بالاخره به این نتیجه رسید که آنها را از هم جدا کرده و یکی یکی بخورد. این گاوها هر کدام یک رنگ داشتند؛ یکی زرد، یکی سیاه، و یکی سفید. رو کرد به گاو سیاه گفت آخر که گاو سیاه نمیشود؛ گاو رنگش یا زرد است یا سفید. و بعد رو کرد به گاوهای زرد و سفید و گفت: شما چقدر ابله و «گاو» هستید که گاو سیاه را در خودتان جا دادهاید. خلاصه آنقدر روضه تمایز ماهوی بین رنگ گاوها را برجسته کرد که گاو زرد و سفید بالکل از حمایت گاو سیاه دست برداشتند و شیر در این نقطه به گاو سیاه حمله کرد و آن را از پا درآورد. پس از چند روز که دوباره گرسنهاش شد رفت سراغ دو گاو و گفت: آخر کجای عالم گاو سفید است. همیشه گاوها زرد بودهاند. این معلوم نیست از کدام دسته حیوانات است که خودش را قاطی گاوها کرده است. به این ترتیب بین این دو جدایی انداخت و گاو سفید را خورد. وقتی گاو زرد تنها شد گفت حالا نوبت توست که تو را هم بخورم. گاو زرد گفت: تو امروز مرا نخوردی آن روز که گاو سیاه را از ما جدا کردی ما را خوردی!
حالا میرسیم به جنبشهای اجتماعی اعم از دانشجویی، کارگری، معلمان، بازاریان و سایر اقشار جامعه.
یکی از مهمترین اهرمهای استمرار دیکتاتوری تجزیه اقشار اجتماعی برای استمرار سرکوب و غارت است. از جمله اینکه دانشجویانی را که دستگیر کردهاند بازجو آنها را زیر شکنجه برده و به آنها گفته به شما چه که بقیه تظاهرات داشتند. شما اگر اعتراض به مشکلات صنفی دانشجویی دارید خوب در دانشگاهتان بکنید. چه معنایی دارد که دانشجو بیاید بیرون و برای بقیه اقشار سینه بزند. البته این مورد را حتی وقیحانه دادستان جنایتکار اهواز در مورد یکی از دستگیرشدگانی که در تظاهرات کارگران فولاد اهواز بازداشت کرده بودند اعلام کرد که این فرد کارگر نبوده است. و میبینیم که همبستگی با اقشار دردمند و زحمتکش میهن در منطق فاشیسم حاکم جرم است. یا در مورد قیام بازاریان در تهران رسانههای حکومتی پر از این ادعاست که کسان دیگری غیر از بازاریان در این تجمعات شرکت کردند. چرا که در منطق فاشیسم مذهبی، همبستگی با اقشار تحت چپاول حاکمیت آخوندی جرم است. حالا تئوری آنها چیست؟ چیزی جز یک تئوری دیرینه استبدادی نیست که میگوید: «تفرقه بینداز و حکومت کن»! دانشجو باید سرش در لاک خودش باشد. اول نباید به مشکلات جامعه فکر کند. دوم نباید به مشکلات دانشگاههای دیگر فکر کند. سوم نباید به مشکلات دانشکدههای دیگر فکر کند. در آخر هم فقط باید به فکر خودش و درس و کلاسش باشد و زودتر هم دانشگاه را ترک کند و اگر نه با چماق «سنوات» بیشتر غارت میشود و با چماق «زندان طویل المدت» منکوب خواهد شد. چه زیبا برتولت برشت این منطق فاشیستی را در رابطه با فاشیسم هیتلری به شعر آورده است:
«اوّل به سراغِ یهودیها رفتند
من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم.
پس از آن به لهستانیها حمله بردند
من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم.
آنگاه به لیبرالها فشار آوردند
من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم.
سپس نوبت به کمونیستها رسید
کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم.
سرانجام به سراغِ من آمدند
هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند…»
این داستان البته به صورت تمثیلی در کتاب کلیله و دمنه آمده و شاید گفتن آن خالی از لطف نباشد. شیری میخواست سه گاو را بخورد اما زورش نمیرسید و هر بار به آنها حمله میکرد سه تا گاو باهم حمله شیر را دفع میکردند. با خودش فکر کرد چکار میتواند بکند که هر سه آنها را بخورد. بالاخره به این نتیجه رسید که آنها را از هم جدا کرده و یکی یکی بخورد. این گاوها هر کدام یک رنگ داشتند؛ یکی زرد، یکی سیاه، و یکی سفید. رو کرد به گاو سیاه گفت آخر که گاو سیاه نمیشود؛ گاو رنگش یا زرد است یا سفید. و بعد رو کرد به گاوهای زرد و سفید و گفت: شما چقدر ابله و «گاو» هستید که گاو سیاه را در خودتان جا دادهاید. خلاصه آنقدر روضه تمایز ماهوی بین رنگ گاوها را برجسته کرد که گاو زرد و سفید بالکل از حمایت گاو سیاه دست برداشتند و شیر در این نقطه به گاو سیاه حمله کرد و آن را از پا درآورد. پس از چند روز که دوباره گرسنهاش شد رفت سراغ دو گاو و گفت: آخر کجای عالم گاو سفید است. همیشه گاوها زرد بودهاند. این معلوم نیست از کدام دسته حیوانات است که خودش را قاطی گاوها کرده است. به این ترتیب بین این دو جدایی انداخت و گاو سفید را خورد. وقتی گاو زرد تنها شد گفت حالا نوبت توست که تو را هم بخورم. گاو زرد گفت: تو امروز مرا نخوردی آن روز که گاو سیاه را از ما جدا کردی ما را خوردی!
حالا میرسیم به جنبشهای اجتماعی اعم از دانشجویی، کارگری، معلمان، بازاریان و سایر اقشار جامعه.
جنبش دانشجویی چیست؟
ابتدا تعریفی از جنبش بدهیم؛ وقتی میگوییم جنبش دانشجویی منظورمان چیست؟ چون الان جنایتکاران بسیج و سپاه هم دم از «جنبش دانشجویی» میزنند مثل جریان سوپر فاشیست بسیج که اسمشان را «جنبش عدالتخواه دانشجویی» گذاشته است. اساسا وقتی در مورد هر قشر اجتماعی از جنبش صحبت میکنیم منظور این است که آن قشر در برابر دیکتاتوری ایستادگی میکند و یک آتش زیر خاکستر ولی آماده به شعلهور شدن در آن وجود دارد که هر لحظه با هر فرصتی علیه دیکتاتوری زبانه میکشد. همچنین ویژگی دیگر جنبشهای اجتماعی در ایران حمایت از جنبشهای سراسری و پشتیبانی از آنها در برابر دیکتاتوری است. مثلا در زمان شاه، جنبش دانشجویی از سازمانهای انقلابی مجاهدین و فدائیها حمایت و پشتیبانی میکرد و اساسا نیروی اجتماعی آنها از دانشگاهها تأمین میشد که دمار از دیکتاتوری شاه درآورده بودند.
جنبش یعنی حرکت. در مفهوم سیاسی آن اگر سمت و سوی این حرکت ضد دیکتاتوری نباشد پس برای چه اسمش را جنبش میگذارند. میتوانند انجمن یا حزب یا گروه و یا سازمان بگذارند که مفهوم یک تشکل صنفی یا سیاسی را میدهد. اما چرا رژیم آخوندی اسم باندهایش را هم «جنبش» میگذارد؟ به دو دلیل است یکی اینکه اسم بسیج آنقدر منفور است که خریداری ندارد و باید گرد و خاک راه بیندازند تا افراد تازه وارد فریب بخورند. دوم اینکه نام جنبش دارای ارزش مبارزاتی است پس میتواند آن را هم مثل بقیه کلمات ارزشمند سرقت کند. مانند «ایران، انقلاب، اسلام، آزادی، استقلال، مستضعفین و…» که به سرقت بردند این واژه را هم به سرقت ببرند.
بنابراین جنبش دانشجویی منفک از جنبش سراسری ضد دیکتاتوری مردم ایران معنا و مفهومی ندارد. اساسا جنبش نیست که بشود راجع به آن حرف زد.
اما جنبش دانشجویی که در پیوند با مبارزات سراسری مردم ایران است از آنجا که سرشار از عنصر آگاهی است میتواند و باید نقش پشتیبانی و پیشگامی خود را در این جنبشها به سرعت اعمال کند.
ابتدا تعریفی از جنبش بدهیم؛ وقتی میگوییم جنبش دانشجویی منظورمان چیست؟ چون الان جنایتکاران بسیج و سپاه هم دم از «جنبش دانشجویی» میزنند مثل جریان سوپر فاشیست بسیج که اسمشان را «جنبش عدالتخواه دانشجویی» گذاشته است. اساسا وقتی در مورد هر قشر اجتماعی از جنبش صحبت میکنیم منظور این است که آن قشر در برابر دیکتاتوری ایستادگی میکند و یک آتش زیر خاکستر ولی آماده به شعلهور شدن در آن وجود دارد که هر لحظه با هر فرصتی علیه دیکتاتوری زبانه میکشد. همچنین ویژگی دیگر جنبشهای اجتماعی در ایران حمایت از جنبشهای سراسری و پشتیبانی از آنها در برابر دیکتاتوری است. مثلا در زمان شاه، جنبش دانشجویی از سازمانهای انقلابی مجاهدین و فدائیها حمایت و پشتیبانی میکرد و اساسا نیروی اجتماعی آنها از دانشگاهها تأمین میشد که دمار از دیکتاتوری شاه درآورده بودند.
جنبش یعنی حرکت. در مفهوم سیاسی آن اگر سمت و سوی این حرکت ضد دیکتاتوری نباشد پس برای چه اسمش را جنبش میگذارند. میتوانند انجمن یا حزب یا گروه و یا سازمان بگذارند که مفهوم یک تشکل صنفی یا سیاسی را میدهد. اما چرا رژیم آخوندی اسم باندهایش را هم «جنبش» میگذارد؟ به دو دلیل است یکی اینکه اسم بسیج آنقدر منفور است که خریداری ندارد و باید گرد و خاک راه بیندازند تا افراد تازه وارد فریب بخورند. دوم اینکه نام جنبش دارای ارزش مبارزاتی است پس میتواند آن را هم مثل بقیه کلمات ارزشمند سرقت کند. مانند «ایران، انقلاب، اسلام، آزادی، استقلال، مستضعفین و…» که به سرقت بردند این واژه را هم به سرقت ببرند.
بنابراین جنبش دانشجویی منفک از جنبش سراسری ضد دیکتاتوری مردم ایران معنا و مفهومی ندارد. اساسا جنبش نیست که بشود راجع به آن حرف زد.
اما جنبش دانشجویی که در پیوند با مبارزات سراسری مردم ایران است از آنجا که سرشار از عنصر آگاهی است میتواند و باید نقش پشتیبانی و پیشگامی خود را در این جنبشها به سرعت اعمال کند.
وظایف جنبش دانشجویی در قبال جنبشهای اجتماعی
سئوال این است که پشتیبانی از جنبشهای اجتماعی با توجه به همان فشارهای فاشیستی که در دانشگاه میآورند چگونه باید باشد. بسیاری از دانشجویان مبارز میپرسند که ما در دانشگاه چکار میتوانیم بکنیم؟
مثلا قیام کازرون صورت میگیرد، یا در فروردین امسال اهواز ۱۰ روز مردم علیه تحقیر و توهین تلویزیون حکومتی به خلق عرب هموطن قیام میکنند. یا کشاورزان اصفهان علیه غارت آبشان قیام میکنند. یا بیش از ۲۰ روز شهرهای کردستان در اعتصاب علیه بستن مرزها و فشار به کولبران و کسبه در ماه اردیبهشت امسال و قیام این روزهای بازار تهران و…
ابتدا باید از خود بپرسیم که مبارزه یعنی چه؟ مبارزه برای آزادی یعنی چه؟ مبارزه علیه فاشیسم و دیکتاتوری حاکم یعنی چه؟
در پاسخ باید گفت: مبارزه چیزی جز ایستادگی در برابر دیکتاتور و قیمت دادن برای آزادی نیست. اگر میخواهیم دیکتاتور سرنگون شود و آزادی و حاکمیت مردمی و عدالت اجتماعی برپا شود باید ایستاد. باید قیمت ایستادن را پرداخت و در این راه حرکت کرد و با ابتکارات جمعی تاکتیکهای متناسب را در دانشگاه پیدا کرد. چه اتخاذ شعارهایی که خواهان جارو کردن بسیج و ارگانهای سرکوبگر از دانشگاهها هستند؛ ارگانهایی که مانع جدی در پیوستن دانشجویان به صفوف مردم هستند، و چه مشارکت حضوری یا همبستگیهای سیاسی و اجتماعی با قیامهای تودههای مردم به جان آمده. قبل از هر چیز جنبش دانشجویی باور دارد که آزادی را در سینی طلایی به هیچ کس و هیچ ملتی ندادهاند و باید از حلقوم دیکتاتورها بیرون کشید.
عطار نیشابوری که در عصر حمله مغولها به ایران میزیسته و توسط همانها هم به شهادت رسیده میگوید:
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
سئوال این است که پشتیبانی از جنبشهای اجتماعی با توجه به همان فشارهای فاشیستی که در دانشگاه میآورند چگونه باید باشد. بسیاری از دانشجویان مبارز میپرسند که ما در دانشگاه چکار میتوانیم بکنیم؟
مثلا قیام کازرون صورت میگیرد، یا در فروردین امسال اهواز ۱۰ روز مردم علیه تحقیر و توهین تلویزیون حکومتی به خلق عرب هموطن قیام میکنند. یا کشاورزان اصفهان علیه غارت آبشان قیام میکنند. یا بیش از ۲۰ روز شهرهای کردستان در اعتصاب علیه بستن مرزها و فشار به کولبران و کسبه در ماه اردیبهشت امسال و قیام این روزهای بازار تهران و…
ابتدا باید از خود بپرسیم که مبارزه یعنی چه؟ مبارزه برای آزادی یعنی چه؟ مبارزه علیه فاشیسم و دیکتاتوری حاکم یعنی چه؟
در پاسخ باید گفت: مبارزه چیزی جز ایستادگی در برابر دیکتاتور و قیمت دادن برای آزادی نیست. اگر میخواهیم دیکتاتور سرنگون شود و آزادی و حاکمیت مردمی و عدالت اجتماعی برپا شود باید ایستاد. باید قیمت ایستادن را پرداخت و در این راه حرکت کرد و با ابتکارات جمعی تاکتیکهای متناسب را در دانشگاه پیدا کرد. چه اتخاذ شعارهایی که خواهان جارو کردن بسیج و ارگانهای سرکوبگر از دانشگاهها هستند؛ ارگانهایی که مانع جدی در پیوستن دانشجویان به صفوف مردم هستند، و چه مشارکت حضوری یا همبستگیهای سیاسی و اجتماعی با قیامهای تودههای مردم به جان آمده. قبل از هر چیز جنبش دانشجویی باور دارد که آزادی را در سینی طلایی به هیچ کس و هیچ ملتی ندادهاند و باید از حلقوم دیکتاتورها بیرون کشید.
عطار نیشابوری که در عصر حمله مغولها به ایران میزیسته و توسط همانها هم به شهادت رسیده میگوید:
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
نظرات